این گزارش هيح نوع اشاره ای به اثر آن روی رفع کمبود محصول شوروی در یک برنامه ریزی کامل ندارد. اصولا به نظر می رسد در مورد کشاورزی فقط متکی به کودهای شیمیایی چه در شرق و چه در غرب مقصود این است که مواد معینی به گیاه برسد، ولی در جهت بهسازی خاک و بالا بردن ارزش آن کار چندانی نمی شود، و به همین علت تأمین منابع مالی لازم برای بهسازی خاک از طرف مؤسسات ذینفع، اعم از خصوصی و دولتی، کمتر مورد عمل قرار گرفته است.
یکی از سرپرستان بخش تحقیقات مهندسی وزارت کشاورزی آمریکا در سال ۱۹۶۲ در یک سخنرانی اظهار داشت که در توسعه کشاورزی به روشهای مبتنی بر الکترومغناطیس توجه چندانی نشده، اهمیت و امکانات کاربرد الکترومغناطیس در کشاورزی به دلیل محدودیت حضور کافی ذهن خلاق و فعال در آن دچار محدودیت و کم توجهی شده، و کمبود منابع مالی نیز به آن لطمه بیشتر زد.
احتمالا انرژی الکترومغناطیس مهمترین یا از مهمترین منابع ماده و انرژی است و اساسی ترین عامل در حیات حیوان و گیاه است. امکانات استفاده از این روش بسیار و شاید خارج تصور است و تنها باید اعتبار و توجه کافی برای حمایت آن اختصاص داده شود. این گفتار نیز در مجریان و مسئولین به همان دلیل مذکور و یا علل دیگر تأثیر نداشت یا کم تأثیر بود، لذا حرکت لازم ایجاد نشد و تحقیقات قبلی نیز در حد کم و بیش محدود ادامه یافت.
یک پروفسور گیاه شناس کالج بدفورد از دانشگاه لندن که روی تأثیر نیروی نقل بر گیاه کار می کرد در سال ۱۹۶۰ گزارش داده بود که ریشه گیاه نسبت به میدان مغناطیسی حساس است.
تقریبا همزمان با وی دو نفر از اتحاد شوروی در مسکو گزارشی ارائه کردند که در آن نشان داده شده بود گوجه فرنگی در سمت قطب جنوب آهنربا بسیار سریعتر از سمت دیگر می رسد. آقای دکتر پیتمن از یک ایستگاه تحقیقاتی کانادا در آلبرتا گزارش داد که در سراسر آمریکای شمالی ریشه غلات و علوفه در جهت شمالی – جنوبی یعنی در امتداد خطوط میدان مغناطیسی زمین و قرار گرفتن سمت جوانة آن به طرف شمال مغناطیسی، سرعت جوانه زدن آن را افزایش می دهد.
آزمایش او روی گروه متنوعی از بذرها انجام و نتایج آن در مجله خاک و محصول منتشر شد. وی با اشاره به شخصی که اظهار کرده بود وقتی بذر کدو را رو به شمال کاشته و نتیجه مثبت گرفته، نوشت که این برداشت تجربی کاملا با تحقیقات علمی تطبیق می کند. در سال ۱۹۶۸ مجله هفته فضانوردی و تکنولوژی فضا خبر داد که عکس های تهیه شده توسط ناسا، به روش مادون قرمز، و به کمک ماهواره نشان می دهد که مزارع بزرگ پنبه ای که به وسیله آفت یا عامل دیگری لطمه خورده اند، نسبت به مزارع سالم دارای میدان مغناطیسی کاملا متفاوتی هستند.
این مقاله برای این تفاوت، علتی ذکر نکرده بود ولی یک مهندس جوان به نام دکتر کوکس از اهالی ایالت کولورادوی آمریکا پس از ملاحظه مقاله به یک دوست معدن شناس خود مراجعه کرد و از او خواست که نوعی ماده یا خاک با قابلیت مغناطیسی شدن و در حد کفایت برای کشاورزی به او معرفی کند. دوست او اظهار داشت که در نزدیکی آنها و در ایالت وایومینگ، میلیاردها تن مواد معدنی مگنتیک وجود دارد که به علت نداشتن مشخصات لازم،
برای مصارف صنعتی مناسب نیست. دکتر کوکس یک کامیون از مواد مگنتیک را حمل کرد و آن را به صورت پودر در آورد و با اضافه کردن مقداری مواد معدنی دیگر و قرار دادن آن در میدان مغناطیسی به صورت آزمایشی برای کشت یک باغچه تربچه از آن استفاده کرد.
نخست متوجه شد که حالت برگ تربها تغییر کرده ولی وقتی در پایان کار آنها را از زمین بیرون کشید مشاهده کرد که حدود دو برابر معمول هستند و حدود چهار برابر معمول ریشه کرده اند. او در ادامه کار خود کشت گیاهان غده ای مانند هویج و شلغم و سبزیجاتی مانند کاهو، نخود، نوعی گل کلم و غیره را با همین روش تجربه کرد و از همه آنها نتیجه مثبت گرفت. این شخص در گزارشات خود شدت میدان مغناطیسی و مدت عمل آن را ذکر نکرد و جزء اسرار کار خود نگاه داشت.
در عوض در سال ۱۹۷۰ موسسه تازه تأسیس الکتروکشاورزی آقای کوکس خاک کشاورزی جدید خود را در قوطی های ۴٫۵ کیلویی به بازار عرضه کرد. مصرف کنندگان این خاک برداشت محصول بهتر و بیشتر را اعتراف کردند و این تأییدی بر روش آقای لاج و سلیم در تهیه نان و تولید توت فرنگی بود.
من بعضی مصرف کنندگان اظهار می داشتند که گیاه گل زنبق با این خاک دو برابر گل آورده. گلفروش محله با گلایه گفته بود که این کود هیچ ارزش و نتیجه ای برای گلخانه های او نداشته، ولی یک جراح پلاستیک اعتراف کرده بود که در اثراستفاده از این خاک، رشد چمن خانه اش در یک تابستان چهار برابر شده. آقای کوکس می گوید: من فقط ارزش خاک را می شناسم و دلیل علمی آن را نمی دانم.
و در مورد عدم موفقیت همسایه گلفروش خود می گوید: احتمالا محیط مصنوعی و غیر طبیعی پرورش گل های گلخانه ای روی اثر خاک نتیجه منفی داشته است. در هر مکانیزم، عمل هر چه باشد از تمام آزمایشات فوق یک نتیجه به دست می آید و آن اینکه اثر امواج در ساختمان و تکامل موجودات بیش از آن است که تا به حال شناخته شده و تأمین سلامت موجودات در گرو شناخت این اثرات است.
در سال ۱۹۲۰ یک مهندس اهل پاریس با اصلیت روس، به نام لاکوفسکی دست به انتشار یک سلسله کتاب علمی زد و در آنها نظریه ای ارائه کرد مبنی بر اینکه اساس حیات، ماده نیست، بلکه امواج غیر مادی مربوط به ماده است. او می گوید: هر موجودی امواج مربوط به خود را ساطع می کند.
سلول، به عبارت دیگر اساسی ترین واحد موجودات زنده، یک موج زای الکترومغناطیسی است که مثل دستگاه بیسیم امواج صادر می کند و می تواند امواج با فرکانس بالا را جذب کند. اساس نظرية الاكوفسکی این است که سلول یک مدار ارتعاشی میکروسکوپی است. در زبان الکترونیک چنین مدار ارتعاشی دو المان اصلی دارد: یک خازن، یعنی منبع ذخیره انرژی و یک سیم بیح.
وقتی جریان از خازن به طرف سیم جاری، و عمل رفت و برگشت انجام شد ایجاد میدان مغناطیسی میکند که دارای تناوب معینی در واحد زمان، من” در ثانیه است. وقتی چنین مداری بسیار کوچک باشد، فرکانس های خیلی بالا به دست می دهد. لاكوفسکی می گوید: این مدل دقیقا همان چیزی است که در هسته میکروسکوبی موجود زنده یافت می شود و همین مدار مورد نظر در نسوج بسیار به هم پیچیده سلول زنده وجود دارد.
الاكوفسکی در سال ۱۹۲۵ بر اساس تحقیقات و تجربیات خود کتابی منتشر کرد و در آن نوشت: بیماری عبارت از عدم تعادل در ارتعاش سلولی است و جنگ بین سلول زنده و مزاحمینی مانند ویروس و باکتری، یک رزم امواج است. چنانچه تشعشع میکروب قویتر باشد نظم ارتعاش سلول به هم می خورد و مریض می شود و اگر از ارتعاش دست بردارد می میرد.
اگر سلول، ارتعاشی قویتر وارد میدان کند میکروب ها می میرند. برای مداوای یک سلول مریض باید آن را با ارتعاش و فرکانس مناسب مورد تأثیر قرار داد. الاكوفسکی در سال ۱۹۲۳ دستگاهی ساخت که امواج بسیار کوتاه با طول موج دو تا ده متر تولید می کرد و آن را لرزاننده الکتریکی سلول) نام گذاشت.
او در بیمارستان مشهور سالپتری پاریس باکتری مولد سرطان را به نوعی شمعدانی تلقيح کرد. وقتی غده های سرطانی به اندازه هسته گیلاس در گیاه به وجود آمد یکی از آنها را با ارتعاش دستگاه فوق تحریک کرد. در روز اول رشد غده افزایش یافت ولی بعد از دو هفته ادامه کار با دستگاه، ناگهان غده شروع به چروکیدن کرد و پس از دو هفته دیگر به کلی خشکید، از گیاه جدا شد و به زمین افتاد.
آزمایش با تعدادی دیگر از همین گیاه، ولی طول زمان متفاوت مداوم تکرار شد و به نتیجه رسید. لاکوفسکی در حقیقت در این روش از ترقی دادن ارتعاش طبیعی سلول گیاه بر سلول سرطاني فائق آمد، در حالی که متخصصین رادیوم، سلول سرطانی را با بمباران خارجی منهدم و شخص سرطانی را مداوا می کنند.
آقای لاکوفسکی در بیان نظرية خود در آن زمان برای تعیین منبع ارتعاش دچار اشکال شد و آن را به انرژی های کیهانی مربوط دانست، در حالی که امروز می دانیم انرژی همانند هر مولد دیگری از قبیل باطری یا ماشین بخار در خود سلول تولید و یا تبدیل می شود.
لاکوفسکی برای اثبات تئوری مبهم خود درباره انرژی کیهانی تصمیم گرفت دستگاهی بسازد که با انرژی کیهان ایجاد ارتعاش کند. در ژانویه سال ۱۹۲۵ او تعدادی گیاه شمعدانی تلقیح شده را برداشت و یکی از آنها را با سیم مسی که به صورت فنر و به قطر حدود سی سانتی متر ساخته بود محصور کرد و در انتهای سیم را در پایه کائوچویی قرار داد.
بعد از چند هفته مشاهده کرد که همه گلدان ها خشک شده اند، در حالی که گلدان سیم بیج کاملا سرحال است. وی نتیجه گرفت که این شمعدانی با کمک شبکه فلزی توانسته است ارتعاش مورد نیاز خود را از طریق انرژی کیهانی برقرار و سلامت خود را تضمین کند.
شبکه فنر مانند سیم مسی باعث شده که بعضی از امواج مفید از بینهایت امواج متنوع و پراکنده در فضا فیلتر بشود و پس از ورود به مرحله عمل، ارتعاشات مريض کننده باکتری را از بین ببرد. الاكوفسکی در سال ۱۹۲۷ یک گزارش علمی نوشت که به وسیله یکی از دوستانش به آکادمی فرانسه داده شد. در سال ۱۹۲۸ قد شمعدانی فنر پیج شده به ارتفاع غیر عادی یک و نیم متر رسید و حتی در فصل زمستان نیز پر از گل بود.
لاكوفسکی به تدریج استفاده های زیادی از تئوری خود کرد و سرانجام دستگاهی به نام (چند موجی) ساخت که هدف از آن شفا بخشیدن به انسان بود. این دستگاه با موفقیت در کلینیک های فرانسه، سوئیس و ایتالیا برای متوقف کردن رشد غده های سرطانی و ترمیم زخم های ناشی از سوختگی رادیوم و مواردی دیگر مورد استفاده قرار گرفت.
با شروع تهاجمات نازیسم در اروپا، لاکوفسکی که یک ضد نازی شناخته شده بود در سال ۱۹۴۱ به آمریکا گریخت و در آنجا یک بیمارستان بزرگ، دستگاه او را برای معالجه امراض برانشيت مزمن، ناراحتی مفاصل، افسردگی موروثی و غیره به کار گرفت. لاكوفسکی در سال ۱۹۴۱ درگذشت، در حالی که صدها و هزاران انسان برای معالجه و تسکین خود از دستگاه او استفاده بردند.
لازم به یادآوری است که امروزه روش رادیولوژی که به وسیله لاکوفسکی پایه گذاری شد به وسیله وزارت بهداشت ایالات متحده از رده خارج شده. در زمانی که لاکوفسکی در پاریس مشغول بود یک گروه متخصص به سرپرستی پروفسور لاند در دانشگاه ایالتی تگزاس مشغول اندازه گیری برق موجود در گیاهان بود.
این گروه طی ده سال کار، ثابت کرد که: سلول گیاه برق تولید می کند، میدان مغناطیسی و تپش مغناطیسی دارد و همان طور که دانشمند هندی،چاندرا بوز، پیش بینی کرده بود این مجموعه می تواند وظایف عضو عصبی را در گیاه انجام دهد.
پروفسور لاند بعدا نشان داد که رشد گیاه به این سیستم اعصاب الکتریکی وابسته است، نه به هورمون رشد یا آنچه آکسین نامیده می شود. آکسین به وسیله این سیستم الکتریکی و میدان مغناطیسی فراخوانده شده، به محل رشد هدایت می شود.
آقای لاند در یک کتاب کوچک به نام (میدانهای بیوالکتریک و رشد) یکی دیگر از یافته های انقلابی خود را مطرح می کند و می گوید که میدان الکتریکی در گیاه حدود نیم ساعت قبل از، از بین رفتن هورمون و مشاهده رشد تغییر میکند.
کارهای آقای گور ویج و لارنس در مورد ارتباط از طریق گیاه که از طرف آکادمی علوم ایالات متحده آمریکا رد شده بود بار دیگر به وسیله پروفسور ران دانشمند و باکتریولوژیست برجسته دانشگاه کرنل به صورت اکتشافات جنبی مطرح شد. پروفسور ران مشاهده کرد که هر گاه یکی از کارکنان آزمایشگاه مریض شود سلول های خمیر مایه ای که در ارتباط با او قرار دارد می میرد.
تماس سر انگشت شخصی مریض برای مدت چند دقیقه و حتی نزدیک شدن او به این ماده هیدروکربوری مخمر همین اثر را دارد. تحقیقات ران نشان داد که از دست و صورت شخص مريض یک ماده شیمیایی خارج می شود که مسئول مرگ خمیر مایه است، ولی اینکه این ماده چگونه از فاصله دور اثر می گذارد روشن نبود.
آقای ران به کار خود ادامه داد و ثابت کرد که نسوج تجدید شوندة قرنية چشم و اغلب زخمها و غده سرطانی از خود امواجی ساطع میکنند و این کشف و مطالبی از این نوع را در کتابی به نام (امواج نامرئی ارگانیسم) منتشر کرد.
چون هنوز بیشتر فیزیکدانها فاقد وسیله ای بودند که ارتعاشات مورد ادعا را خود تجربه کنند، لذا از مغناطيس حیوانی مسمر گرفته تا (نیروی حیات) راشن باخ و به طور کلی این ایده که هر یاخته زنده می تواند از خود موج صادر کند و یا نسبت به امواج خارجی حساسیت نشان بدهد به فراموشی سپرده شد.
توجهی که با اکتشافات لاکوفسکی و گورویح جلب شده بود در سال ۱۹۳۶ با انتشار کتابی به نام (پديده حیات به زبان الکترو رادیو) تقویت شد. حاصل سالها تجربه و تحقیق، دلایلی به دست داد که بپذیریم ارگانیسم زنده با تولید، ذخیره و مصرف انرژی الکتریکی سازش می یابد، شکل می گیرد و بنا به گفته واشنگتن، تکوین ارگانیسم زنده ناشی از عوامل فوق میکروسکوپی در پروتوپلاسم است که او آن را (رادیوژن) نامید.
آقای واشنگتن در یک سخنرانی با حضور همکارانش اعلام داشت که در آینده نزدیک تکنسین های مجرب تشخیص رادیویی قادر خواهند بود وجود مرض را مدت ها قبل از آنکه شکل بگیرد تشخیص بدهند. وقتی او برای اثبات نظریه هایش پافشاری بیش از اندازه به خرج داد، همکاران پزشک وی و بیولوژیست های سلولی او را متهم کردند که بدون داشتن پشتوانه کافی از این تئوری، این علم به میدان آمده.
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…
سلام مقاله عالی بود
امکان دارد چند گیاه مشخص رو به من معرفی کنید که واقعا امواج الکترومغناطیس رو خنثی میکنند ؟
سلام و درود خدمت شما دوست گرامی در خصوص جذب امواج الکترو مغناطیسی خدمت شما عرض کنم یک سری اطلاعات در خصوص کاکتوس های تیغ دار در سایت ها و شبکه های خارجی ارائه شده که نمیتوانیم به صورت علمی این فرایند را تایید و یا نقض کنیم .
در صورتی که در این مقالات به کاکتوس های تیغ بلند و مخصوصا کاکتس اپونتیا راکتی تاکید شده است .
در صورت مشاوره رایگان گیاه پزشکی میتوانید با آقای مهندس قدیری در ارتباط باشید 09108158030
موفق و پیروز باشید
سلام و درود اطلاع رسانی گردید از اسپم خودداری کنید با تشکر .