باکستر نخست دچار شگفتی شد. ولی شگفتی بیشتر او وقتی بود که متوجه شد منحنی به دست آمده شبیه منحنی عکسل العمل انسانی است که در یک لحظه دچار هیجان شدید شده باشد. باکستر خود دچار هیجان شد، زیرا گیاه با دریافت رطوبت حیات بخش آب دچار هیجان شده بود و آن را بروز می داد:

مگر گیاه هم می تواند بیان احساس کند؟ آنچه لحظاتی پس از حصول این نتیجه بر باکستر گذشت زندگی آینده او را به کلی دگرگون کرد و او را از معلم پلیس به یک محقق اسرار حيات تبدیل کرد. قدم بعدی وادار کردن گیاه به واکنش شدیدتر و مشاهده واکنش آن بود.

یکی از روش های شناخته شده پلیس برای ایجاد تغییر حالت شدید در فرد ایجاد ترس ناگهانی با به خطر انداختن حیات یا سلامت او است و باکستر که به دلیل شغل خود با این روش آشنایی داشت تصمیم گرفت همین شیوه را در مورد سوسنی به کار برد.

او برگ سوسنی را در فنجان قهوه گرم فرو برد و مدتی نگهداشت، وضعیت را بررسی کرد و سرانجام تصمیم گرفت تهدید شدیدتری به کار ببرد. تصمیم گرفت برگ متصل به الکترودهای دستگاه دروغ سنج را با آتش بسوزاند و به محض اینکه این فکر از ذهن او گذشت و قبل از اینکه حرکتی برای برداشتن کبریت یا فندک بکند عقربه گالوانومتر با یک جهش، واکنش شدید گیاه را نشان داد و قلم رسام پلی گراف یک منحنی صعودی دندانه دار رسم کرد. باکستر که هیچ حرکتی برای سوزاندن برگ گیاه نکرده بود و هیج حادثه دیگری نیز در محوطه آزمایش رخ نداده بود دچار این گمان شد که:

گیاه فکر مرا خوانده است.وقتی باکستر به اطاق دیگر رفت و با کبریت بازگشت، مشاهده کرد که منحنی صعودی جدیدی روی کاغذ رسام پدید آمده که ظاهرا مربوط به حرکت او برای سوزاندن برگ است. با بی میلی و اکراه شروع به تدارک برای سوزاندن برگ کرد. این بار منحنی صعودی کوچکتری مشاهده شد. او متعاقبة وانمود کرد که قصد سوزاندن برگ را دارد ولی هیچ گونه واکنشی از طرف گیاه نشان داده نشد به نظر می رسید که:

گیاه قادر به تشخیص تصمیم در مقابل تظاهر به تصمیم است. باکستر در یک لحظه احساس کرد که می خواهد بدود و مردم را از کشف خود با خبر کند ولی با غلبه بر احساس خود تصمیم گرفت که با ادامه دقیق تر و وسیعتر تحقیقات، نخست تعیین کند که گیاه چگونه و با استفاده از کدام اندام نسبت به فکر و عمل او واکنش نشان می دهد؟

اولین اقدام او کنترل محیط آزمایش بود و بررسی اینکه آیا عامل دیگری در قضیه دخالت دارد یا خیر؟ و آیا در این گیاه، خود او و دستگاه دروغ سنج چیز غیر عادی وجود دارد یا آنچه اتفاق می افتد مشاهده احساس گیاه در مقابل مهربانی و یا خشونت او است. پس از آنکه آزمایشات مشابهی به وسیله همکاران باکستر روی گیاهان متفاوت و با دستگاههای مختلف انجام شد و نتایج مشابهی به دست آمد، تصمیم به ادامه تحقیق گرفته شد. تحقیق با بیش از بیست و پنج نوع گیاه و میوه، مانند کاهو، پیاز، پرتقال و موز انجام شد.

حاصل این آزمایشات که همگی شبیه یکدیگر بودند، حرکتی انفجار گونه برای دانش به حساب می آمد و لزوم نگرشی جدید به دنیای دانش را ایجاب می کرد. تا آن تاریخ بحث داغ و کم حاصلی بین دانشمندان و روانکاوان در مورد وجود عوالم حسی به غیر از پنج حس ظاهری وجود داشت که اثبات و نفی آن غیر ممکن یا بسیار مشکل می نمود. آخرین تحقیقات علمی آماری در دهه ۱۹۳۰ به وسیله دکتر راین انجام شده بود که نشان می داد اتفاقات در محدوده درک فراحسی انسان بیش از آن است که بتوان آن را به تصادف محض مربوط دانست.

باکستر ابتدا تصور کرد که چون گیاه فاقد اعضای حسی شبیه انسان است، بنابراین باید حس دیگری در این ارتباط دخالت داشته باشد و از طرفی چون چیزی شبیه دستگاه سلسله اعصاب انسان برای گیاه تصور نشده بود به تدریج به این عقیده رسید که سیستم ارتباطی گیاه یک سیستم کلی تر و فراگیرتر است. در ادامه این اندیشه به این فکر افتاد که احتمالا پنج حس ظاهری انسان ممکن است عواملی باشند که سیستم اساسی تر و کامل تر ارتباط طبیعی انسان را که وسیعتر از پنج حس ظاهری بوده و به تدریج کنار زده اند. سیستم ارتباطی کامل تری که در همه موجودات وجود داشته و دارد. آزمایشات، آشکارا و به طور غیر قابل انکار نشان می داد که: گیاهان فاقدچشم هستند ولی بهتر از ما می بینند با این مشاهدات و به دست آوردن نتایج مشابه در تکرار آزمایشات،

که شرط علمی بودن آن است، باکستر تصمیم گرفت که آزمایشگاه خود را تبدیل به یک آزمایشگاه علمی مناسب کند. در آزمایشگاه جدید منحنی های واکنش بسیاری از انواع گیاهان تهیه شد. آزمایشات با برگ جدا شده از گیاه و حتی با قطعه ای کوچک از یک برگ عینا به نتیجه رسید. علاوه بر عکس العمل ناشی از تحریکات اعمال شده به وسیله انسان، گیاه و حتی قطعات کوچک آن، نسبت به هر نوع حادثه غیر مترقبه مانند ورود ناگهانی سگ یا حضور کسی که به نوعی بی علاقگی خود را ظاهر می ساخت واکنش نشان می دادند.

در یک آزمایش که در حضور هیئتی از دانشگاه پيل یا یک گیاه و یک عنکبوت انجام شد، هر زمان که عنکبوت تصمیم می گرفت از مانعی که به وسیله انسان برای حرکت او ایجاد شده بود بجهد یا بگریزد قبل از شروع به حرکت، تصمیم او به وسیله جهش قلم روی کاغذ مخصوصی نشان داده می شد. باکستر می گوید که در این آزمایش تصمیم عنکبوت به وسیله گیاه درک، و به وسیله قلم پلی گراف متصل به آن رسم می گردید. باکستر می گوید که در شرایط عادی و آرام، گیاهان ممکن است متوجه یکدیگر باشند، ولی با حضور حیوان و انسان که متحرک تر هستند و احتمال دخالتشان بیشتر است، گیاهان بیشتر متوجه رفتار آنان می شوند و واکنش نشان می دهند.

چنان که گیاه در مقابل تهدید بسیار شدید قرار بگیرد یا صدمه شدید به آن وارد شود سیستم دفاعی حیات او عينة مشابه سیستم دفاعی انسان عمل می کند، یعنی ممکن است پس از مدتی واکنش و مقاومت دچار بیهوشی شود یا اصلا بمیرد. چنین حادثه ای وقتی اتفاق افتاد که یک روانشناس کانادایی برای مشاهده دستاوردهای باکستر به آزمایشگاه او رفت. اولین گیاه مورد آزمایش هیج واکنشی نشان نداد و همین طور گیاه دوم تا پنجم، و تنها گیاه ششم واکنش بسیار ضعیفی از خود نشان داد.

باکستر وسایل آزمایش را بررسی کرد، ولی هیج نقصی در آنها مشاهده نشد. در جستجوی علت شکست آزمایشات باکستر از روانشناس کانادایی در مورد کار و فعالیت او سؤالاتی کرد و معلوم شد که این شخص یک کشنده گیاه و کارش این است که گیاهان مختلف را در کوره برقی آزمایشگاه می سوزاند تا وزن خشک و مواد آنها را برای آزمایش تعیین کند.حدود چهل و پنج دقیقه پس از خروج روانشناس کانادایی از آزمایشگاه، گیاهان مورد آزمایش به هوش آمدند و مجددا در مقابل آزمایشات واکنش نشان دادند.

از این واقعه و با توجه به این خاصیت گیاه، باکستر درباره سایر موجودات نتیجه گیری هایی می کند. به عنوان مثال می توان یک موجود را قبل از صدمه زدن به او (من در موقع کشتار حلال) با قرار دادن در بیهوشی یا مانیه تیک حیوانی یا تفهیم عدم سوء نیت به او در حالتی قرار دارد که واکنش ناخواسته ای از خود نشان ندهد. وی همچنین اظهار نظر می کند که میوه ها و سبزیجات ممکن است علاقه مند باشند که خورده شوند و جزو انسان یا حیوان بشوند، مشروط بر اینکه این عمل با نوعی انگیزه ایجاد ارتباط همراه باشد. این اظهار نظر البته با بعضی عقاید سنتی و مذهبی تطبیق دارد. باکستر می گوید:

محتمل است میوه و سبزی خشنودتر باشند که با خورده شدن، جزئی از یک موجود زنده و فعال بشوند تا اینکه پس از رسیدن، به زمین بیافتند و ببوسند. همان طور که انسان ترجیح می دهد پس از مرگ به عالم بالاتری برود. وقتی یکی از نویسندگان روزنامه معتبر بالتيمورسان برای تهیه مقاله ای از کارهای باکستر و توانایی گیاهان به ملاقات وی رفت، باکستر پس از آماده سازی دستگاه و اتصال آن به یک گیاه و نمایشات متنوع، این بار نویسنده را در موضع پرسش قرار داد. برای انجام آزمایش، حدود سال های تولد وی را پرسید و نویسنده جواب داد که تولدش در فاصله سالهای ۱۹۲۵ تا ۱۹۳۱ میلادی است.

باکستر از او خواست که در مقابل هر یک از سؤالاتی که راجع به سال تولد او می شود با اطمینان بگوید (نه) و سپس شروع به پرسش کرد. در پایان آزمایش باکستر از علائمی که گیاه و دستگاه گالوانومتر نشان داده بودند، سال درست تولد او را تعیین کرد. مقاله جالب این شخص بعدا در مجله ریدرز دایجست به چاپ رسید.

آقای دکتر اریستاد اسیر، پزشک بیماری های روانی و سرپرست بیمارستان ایالتی روکلند، برای رد ادعای باکستر با کمک آقای داگلاس دین، شیمیدان متخصص دانشکده مهندسی نیو آرک، اقدام به تکرار آزمایشات ادعایی باکستر کرد و از جمله آزمایش تعیین تاریخ تولد را روی داگلاس و گیاه فیلادندرون که او شخصا تربیت کرده بود انجام داد.

در پایان آزمایشات، وی رسما اظهار داشت که: من باید همه اظهارات منفی ام را پس بگیرم. برای تعیین اینکه آیا گیاه تنها احساسات و واکنش نشان می دهد یا دارای حافظه نیز هست، باکستر و همکاران او دست به آزمایش ابتکاری جالب و خشنی زدند.

برنامه آزمایش این بود که با استفاده از حافظه احتمالی گیاه، هویت قاتل گیاه دیگری را تعیین کنند. برای این آزمایش شش نفر از کارآموزان کلاس دروغ سنجی که بعضی از آنها افراد با تجربه پلیس بودند داوطلب شدند. ابتدا هر یک از آنها با چشم بسته از داخل یک ظرف، قرعه هایی را که به صورت کاغذ تا شده بود انتخاب کرد. تنها یک قرعه برای عامل و پنج قرعه دیگر سفید بود.

مقرر بود پس از ملاحظه مخفیانه قرعهها شخص عامل، بدون اطلاع باکستر و دیگران به اتاقی دیگر برود و در حضور یک گلدان، گیاه گلدان دیگر را از ریشه بیرون بیاورد و با خشونت شاخه و برگ های آن را شکسته و له کند و سپس به جمع بپیوندد. پس از انجام عمل در حالی که باکستر و پنج نفر دیگر هیچ یک قاتل گیاه را نمی شناختند، وی دستگاه دروغ سنج را به گیاه شاهد وصل کرد و از شش داوطلب خواست که یک به یک از مقابل گیاه بگذرند.

با اینکه او برای به حداقل رساندن هیجان احساسی فرد عامل، به کلیه افراد تفهیم کرده بود که شکستن گیاه یک اقدام علمی است و آنها نبایستی احساس گناه کنند، بنابراین هر بار که فرد عامل از مقابل گیاه شاهد عبور می کرد، حرکت جهشی و دیوانه وار عقربه گالوانومتر احساس گیاه را که گواه وجود نوعی حافظه نسبت به وقوع یک حادثه خشن، به وسیله عامل و در حضور او بود بیان می کرد، ولی عبور دیگران تأثیری نداشت. در یک سری آزمایش دیگر، باکستر متوجه نوعی ارتباط ظریف و محکم بین گیاه و پرورش دهنده آن شد که فارغ از دوری یا نزدیکی، آثار آن مشاهده می شد.

ابتدا با استفاده از ساعت زمانبندی متوجه شد که گیاه وی احساس او را از اتاق مجاور درک می کند و واکنش نشان میدهد. این آزمایش از اتاق های دورتر و از ساختمانهای مجاور و حتی از چندین ساختمان دورتر و تا فاصله ۲۴ کیلومتری با موفقیت تکرار شد. در یک سخنرانی علمی در فاصله ای دور باکستر با نمایش اسلاید، رفتار اولین گیاه خون سیاوشان خود را برای جمعی بیان می کرد.

در مراجعت مشاهده کرد که همزمان با نمایش اسلاید در آن سخنرانی همان گیاه در آزمایشگاه روی نوار پلی گراف نوعی واکنش نشان داده است. به نظر می رسد که وقتی یک گیاه با انسان مرتبط و وابسته می شود این ارتباط و وابستگی را فارغ از فاصله و حتی در میان هزاران فرد دیگر حفظ می کند. در شب سال نو باکستر پس از وصل سه دستگاه جداگانه به سه گیاه برای شرکت در مراسم بر شور شب سال نو به میدان تایمز رفت و حوادث را با کمک کورنومتر در یک دفترچه یادداشت به طور خلاصه ثبت کرد. در مراجعت مشاهده کرد که سه گیاه سه منحنی طولانی مشابه روی کاغذ پلی گراف رسم کرده اند که نقاط بالا و پایین منحنی ها به لحاظ زمان با حالات وی که شامل

——————————————————

1- گیاهی که از قسمت بريده شده آن رنگی مانند خون بیرون می آید.

اختلاط با مردم، دویدن، راه رفتن آرام، سوار شدن پله برقی و نزاع با یک فروشنده و حتی خطر تصادف با قطار زیر زمینی بود مطابقت دارد. برای تعیین اینکه ارتباط با گیاه تا چه فاصله ای هنوز بر قرار می ماند باکستر از خانمی که دوست او بود و با هواپیما به یک مسافرت بیش از ۱۰۰۰ کیلومتری می رفت کمک گرفت. اندازه گیری ها و تطبیق زمان نشان داد که حتی دلهرههای خانم مسافر در موقع پرواز و فرود هواپیما به وسیله گیاه درک شده. برای آزمایش در فاصله های دورتر،

باکستر در نظر دارد از مسافران احتمالی مریخ در آینده بخواهد که یکی از گیاهان او را با خود به مریخ ببرند و روی سطح یا در نزدیکی آن مستقر کنند. با توجه به اینکه پیامهای رادیو تلویزیونی به صورت امواج الکترومغناطیسی و با سرعت نور حدود شش تا شش و نیم دقیقه وقت می گیرد تا از زمین به مریخ برسد و همین مقدار زمان برای بازگست لازم دارد باکستر تصور می کند که علاوه بر بررسی امکان ارتباط گیاه در این فاصله، می توان زمان انتقال ارتباط گیاهی را نیز اندازه گرفت.

بدین معنی که اگر پیام در فاصله من” سیزده ثانیه به زمین بازگردد نشان می دهد که ارسال احساس انسان به وسیله رابطه گیاهی تا مریخ به اندازه برگشت مغناطیسی جواب وقت گرفته و چنانچه ارسال و دریافت پیام، همان شش و نیم دقیقه طول بکشد به یکی از سؤالات جواب داده نشده عرفانی که حرکت و تماس ذهنی بدون زمان است) جواب داده خواهد شد.

یا برای هر حالت دیگر بینابینی. این آزمایش همچنین دریچه ای خواهد بود برای تحقیق در فرضیات اخیر جهان چهار بعدی با بعد جدید فضا – زمان.برای تعیین نوع و ماهیت انرژی ارتباطی گیاه – انسان، باکستر دست به یک آزمایش مقدماتی و ساده ای زد. به این معنی که گیاه متصل به دستگاه را در آزمایشاتی در قفس فاراده و محفظه سربی قرار داد، ولی هیچ یک از این دو سیستم مانع ارتباط نشد.

حاصل این آزمایش این است که حتی اگر در این نوع ارتباط انسان – گیاه، امواج الکترومانیه تیک دخالت داشته باشند، انواع دیگر انرژی هم دخالت دارند به صورتی که حذف امواج مغناطیسی هیچ تأثیر کمی و کیفی در ارتباط نمی گذارد. انرژی از نوع امواج بینهایت کوتاه تا بینهایت بلند. یک روز در ضمن کار، باکستر غفلتا انگشت خود را برید و سپس با بتادین مداوا کرد.

گیاهی که وصل به دستگاه بود همزمان نسبت به این حادثه واکنش نشان داد. برای تعیین اینکه حساسیت گیاه نسبت به کدام یک بوده: ناراحتی باکستر از مجروح شدن انگشت و سوزش ناشی از احساس بتادین، یا کشته شدن چند سلول از گوشت انسان، او آزمایشات دیگری ترتیب داد و متوجه شد که گیاه حتی در سطح آزار یک سلول حساس است. زیرا با ریختن آب جوش در سیفون دستشویی و کشتن باکتری ها، گیاه واکنش نشان داد و حتی یک بار که باکستر موقع خوردن ماست مقداری مربا به آن اضافه کرد، همین حالت اتفاق افتاد. وی بعدا متوجه شد مقداری مواد شیمیایی که برای حفظ کیفیت مربا به آن

————————————

1- یک محفظة سيمی یا توری است که امواج مغناطیسی روی بدنه آن متوقف شده و به اشیاء داخل آن نمی رسد.

اضافه شده موجب کشته شدن باسیل زنده ماست و در نتیجه باعث درک و واکنش گیاه شده است. بعدها باکستر از دکتر وارد میلز زیست شناس و متخصص زندگی سلولی آموخت که نوعی (هوشیاری مشترک بین سلولی) وجود دارد و احتمالا گیاه او با همین سطح هوشیاری عمل کرده است. باکستر به منظور بررسی مطلب بالا آزمایشات دیگری با مایع حامل سلول زنده از ترشحات بذاق انسان، کیک، حیوان تک یاختهای آبزی، خمیر مایه، خون و اسپرم انجام داد و حاصل آزمایشات عين شبيه نتایج آزمایشات با گیاه بود.

اسپرم نتیجه اعجاب آور دیگری نیز به بار آورد و آن اینکه حضور یا ورود دهنده خود را، ولو در میان افراد دیگر، تشخیص میداد و نسبت به آن واکنش نشان می داد. باکستر بر اساس آزمایشات مستقیم و بررسی های جنبی خود اظهار می دارد که به نظر می رسد: قدرت تمیز و ادراک، در سطح سلول متوقف نمی شود و تا سطح مولکول و اجزاء اتم و پایین تر وجود دارد. و پیشنهاد می کند مرز بین موجود جاندار و بی جان مجددا بررسی و تعریف شود.

باکستر با مشاهده نتایج تحقیقات وسیع خود و همکارانش در این مرحله به فکر افتاد که حاصل کارهای خود را برای اطلاع و بررسی دانشمندان متخصص تر منتشر کند. بنا به تعریف، وقتی یک آزمایش، ارزش علمی پیدا می کند که تکرار آن در شرایط نظير، منتج به نتایج نظير شود و با توجه به همین تعریف، او و همکارانش تصمیم گرفتند که آزمایشات را به صورتی انجام دهند که دخالت انسان و نیروی ذهن او در آن تأثیر نداشته باشد، بلکه واکنش ها منوط به گیاه و دستگاه آزمایش و سلول زنده بشود و ارتباط عاطفی مثبت یا منفی گیاه – انسان که ممکن است با تعویض نوع و شدت اثر آن متفاوت باشد از آزمایش حذف بشود.

در آزمایشات قبلی نوع واکنش منفی نسبت به روانشناس کانادایی تجربه شده بود و عکس آن نیز چنان بود که بحث گیاهی باکستر و همکارانش حتی در سه اتاق دورتر از محل گیاه باعث تحریک و احساسی شدن گیاه می شد. پس، انجام یک آزمایش تمام اتومات ضروری می نمود. در طول مدت دو و نیم سال و صرف هزاران دلار که بخشی از آن را بنیاد فراروانشناسی تأمین می کرد و دریافت پیشنهادات مختلف از متخصصان، سرانجام روش کشتن سلول زنده به وسیله دستگاه اتومات برای آزمایش انتخاب شد.

آزمایشات قبلی حاکی از این بود که سلول ضعیف یا در حال مرگ نمی تواند با مرگ ناگهانی خود اثر قابل توجهی روی گیاه بگذارد و در نتیجه نوعی میگو برای آزمایش انتخاب شد. این نوع میگو را از سوبر ماركت محل می توان تهیه کرد. نوع نر آن در حضور ماده بسیار فعال و تشخیص زنده آن از مرده بسیار آسان است. برای کشتن ناگهانی میگو یک کاسه کوچک آب سرد بر فراز ظرف آب جوش تعبیه شد که با یک فرمان ساده و غیر قابل تنظیم با گردش حول یک لولای ساده، آب سرد و میگوی زنده را به داخل آب جوش می انداخت.

زمان رهاسازی ظرف آب سرد و میگو کاملا اتومات و نامعلوم انتخاب می شد و در فواصلی نیز آب سرد بدون میگو به داخل ظرف آب جوش سرازیر می شد تا خطای دستگاه از هر جهت مشخص شود. در زمان آزمایش نهایی سه گیاه مشابه متصل به سه پلی گراف جداگانه در اتاق آزمایش قرار داده شد و یک دستگاه نیز به یک مقاومت ثابت بسته شد تا هر گونه اختلال در جریان برق با حضور میدان ناخواسته مغناطیسی را نشان بدهد. شرایط محیط نیز به لحاظ هوا و نور، در محل آزمایش برای هر سه گیاه به طور مشابه تأمین شد. این آزمایش نشان داد که هر سه گیاه به طور همزمان نسبت به مرگ میگو در آب جوش به شدت واکنش نشان می دهند.

دانشمندان و آمارگران دیگری که بعدها این آزمایش تمام خودکار و بدون دخالت مستقیم انسان را مشاهده کردند تأیید کردند که در این آزمایش تعداد موفق درک و واکنش گیاه نسبت به هر نوع احتمال واکنش اتفاقی، پنج بر یک است. و در نتیجه اتفاقی بودن واکنش گیاه را مردود دانستند. در این مرحله شرح کامل آزمایش و نتایج حاصله به صورت یک مقاله علمی در زمستان ۱۹۶۸ در مجله بین المللی فراروانشناسی تحت عنوان (نشانه هایی از وجود آگاهی اولیه در گیاه) به چاپ رسید. و از این لحظه به آشکار کردن این ابزار جدید علمی، یعنی گیاه، دیگر وظیفه سایر دانشمندان بود که ببینند آیا آزمایشات باکستر واقعیت دارند و قابل تکرار هستند یا نه و این آزمایشات را ادامه بدهند.

بیش از هفت هزار دانشمند خواستار گزارش باکستر شدند. دانشمندان و دانشجویان ده ها دانشکده آمریکا اعلام داشتند که به محض آماده کردن وسایل لازم، آزمایشات باکستر را تکرار و دنبال خواهند کرد. بنیادهای مالی و علمی علاقه خود را برای سرمایه گذاری برای ادامه تحقیقات اعلام داشتند، حتی روزنامه هایی که ابتدا از انتشار مقاله باکستر با داشتند با دستپاچگی و هیجان به دنبال مقاله ای رفتند که یک بار مجله زندگی حیات وحش با حروف درشت آن را به چاپ رسانیده بود.

مقاله تا آنجا توجه خانم های خانه دار و منشی های مؤسسات را به خود جلب کرد که در مدت کوتاهی گیاه خون سیاوشان جزئی از دکوراسیون داخلی منازل و دفاتر و یک وسیله ارتباطی خانم ها شد. در حالی که خوانندگان مقاله احتمالا بیشتر مجذوب لرزش درخت بلوط از نزدیک شدن یک هیزم شکن یا لرزش یک هویج از نزدیک شدن یک خرگوش شده بودند، دانشمندان و متخصصین بیشتر به کاربرد وسيع نتایج این تحقیقات در امر تشخیص طبی،

بازپرسی های جنایی و امور اطلاعاتی جاسوسی و زمینه های وسیعتر علمی و اجتماعی توجه داشتند. مجله خبرهای جهان پزشکی اظهار کرد که تحقیقات E. S . P ممکن است در مرز ایجاد اعتبار دوباره برای پدیده روح باشد، یعنی موضوعی که موسسه تحقیقات روحی انگلستان در سال ۱۸۸۲ در کمبریج برای آن پایه گذاری شد و دستاوردهای قابل پیگیری برای دنیای علم ارائه کرد.

یکی از مدیران موسسة بنیاد بانکوک – رینولدز در کارولینای شمالی مبلغ ده هزار دلار در اختیار باکستر گذاشت تا تحقیقات را ادامه دهد و درباره امکان وجود یک سیستم ارتباطی آنی بين كل موجودات و برتر از كلية قوانین شناخته شده علمی بررسی کند. به این ترتیب باکستر قادر شد که ابزار دقیقتر و گرانتری مانند الکتروکاردیوگراف و الکتروآنسفالوگراف (به ترتیب دستگاههای اندازه گیری جریان برق قلب و مغز) برای آزمایشگاه خود تهیه کند. باکستر توانست با دستگاه کاردیو گراف، آزمایشی به مراتب دقیق تر از آزمایشات با پلی گراف انجام دهد.

دستگاه آنسفالوگراف اندازه گیری هایی تا ده بار دقیق تر از کاردیوگراف را برای او ممکن کرد. یک حادثه کاملا اتفاقی، باکستر را به میدان جدید تحقیقاتی دیگر راهنمایی کرد. یک روز عصر که مشغول شکستن یک تخم مرغ خام برای تغذیه سگ خود بود متوجه واکنش یکی از گیاهان شد. باکستر کنجکاوانه تخم مرغ دیگری برداشت و به محض شکستن آن متوجه واکنش دوباره گیاه شد و به این ترتیب خود را برای یک سری تحقیقات جدید روی سلول زنده آماده کرد. او به مدت نه ساعت ضربان داخل تخم مرغ را که ظاهرا از نوعی جنین ظاهر می شد روی نوار ثبت کرد. ضربان جنین احتمالی با تناوب ۱۶۰ تا ۱۷۰ ضربه روی نوار نشان داده می شد.

این تعداد ضربان نظیر ضربان تخم مرغی است که سه تا چهار روز در دستگاه جوجه کشی قرار داشته باشد و تعجب باکستر از این بود که تخم مرغها از سوپر مارکت نزدیک آزمایشگاه خریداری شده بود که معمولا فاقد جنین است. باکستر تخم مرغ را شکست و آن را کاملا تشریح کرد، ولی در داخل آن هیج عاملی که باعث یا مولد نوسان باشد نیافت.

او به این نتیجه رسید که با نوعی میدان انرژی و حیات ارتباط برقرار کرده که هنوز برای علم انسان ناشناخته است. او يقين کرد که به میدان انرژی کیهانی که گفته شده بر گیاه و انسان احاطه دارد دست یافته، موضوعی که در سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ به وسیله تحقیقات هارولد ساکسون در دانشکده پزشکی دانشگاه ییل با آن برخورد شد.

با این میدان جدید تحقیق، باکستر موقت کار و تحقیق با گیاه را رها کرد و در پی مشاهدات روی تخم مرغ به دنبال کشف راز حیات رفت، که احتمالا موضوع کتاب کامل دیگری خواهد شد.

برای مطالعه ادامه مقاله اینجا کلید کنید…

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *