آقای رودیل از طریق دادگاه به مبارزه کمیسیون تجارت رفت و با خرج مبلغ گزافی حدود یک چهارم میلیون دلار نظر خود را قبولاند و اجازه انتشار کتاب را گرفت، ولی نتوانست خسارت مالی خود را بگیرد. آقای رودیل مبارزهای آغاز کرد تا دیدگاه مردم شهر نشین را نسبت به خاک مساعد کند و بقبولاند که خاک کنافت نیست، بلکه یک ماده تمیز و مفید است.
او به مبارزه برخاست تا لغت (کنافت) را که تا آن موقع مرسوم بود کنار بزند و لغت (خاک) را که ماده ای تمیز و زنده را تداعی می کند جانشین آن سازد. در زیر سطح زمین، خاک با ارگانیسم زنده همراه است.
کرم خاکی که بدن او از یکصد تا دویست حلقه مستقل تشکیل شده تا عمقی به اندازه قد انسان در زمین سوراخ حفر می کند، مانند یک شخم زن طبیعی عمل میکند ضمن حرکت، خاک را می خورد و خاک مفید نباتی ایجاد میکند.
این جانور ظاهرة ناقابل که ارسطو آن را روده و سیستم هاضمة خاک نامیده اگر نباشد زمین سخت و سفت می شود. گویی شریان آن خشک شده باشد.
چارلز داروین یک سال پیش از وفات، در سال ۱۸۸۱، کتابی تحت عنوان (تشکیل خاک نباتی به وسیله کرم خاکی) انتشار داد و در آن نوشت که خاک بدون وجود آن توان حاصلخیزی خود را به کلی از دست خواهد داد. او برآورد کرد که در هر سال در هر جریب زمین حدود ده تن خاک خشک از دستگاه هاضمه کرم خاکی می گذرد و در خاکی که حجم مناسبی از آنها داشته باشد در هر پنج سال حدود یک اینج خاک گیاهی جدید ایجاد می شود.
کتاب داروین حدود پنج سال در فراموشی ماند و پس از آن هم مطالب آن به کتب درسی کشاورزی راه یافت. این غفلت و فراموشی منجر به مصرف بی رویه مواد شیمیایی و سموم می شود که کارگر طبیعی و مفید حیات یعنی کرم خاکی را می کشد و از بین می برد و به عملکرد او یعنی ایجاد خاک مناسب برای تولید مواد غذایی مناسب پایان می دهد. فعالیت و اثر مفید کرم خاکی در خاک معمولا جدی گرفته نمی شود. با این وجود در سال ۱۹۵۰ طی آزمایشی این اثر نمایش داده شد.
تعداد بیست بشکه را با خاک کم قوت زراعی پر کردند و در آن علوفه کشت کردند. ده بشکه دارای کرم خاکی زنده و ده بشکه دارای کرم خاکی مرده معادل آن بود تا به لحاظ مواد آلی تعادل برقرار باشد. سایر مواد عينة و به تساوی انتخاب شد و بشکه ها در شرایط مشابه قرار داده شد. به هنگام برداشت از بشکه هایی که کرم خاکی زنده داشتند ۴ برابر سایر بشکه ها محصول به دست آمد.
مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی اول دکتر ويليام بيب اولین انسانی که با زیر دریایی کروی شکل مخصوصی به نام باتيسفر اعماق اقیانوس را مشاهده کرد، در مراجعت به آمریکا برای سرگرمی کلکسیونی از پرندگان برزیلی با خود به همراه برد.
او در عرشه کشتی یک کیسه خاک گیاهی را با کمک ذره بین تحت بررسی روزانه قرار داد. تا وقتی به بندر نیویورک رسید با تعجب متوجه شد که در نمونه خاک برگ حدود پانصد نوع زندگی وجود دارد و حدس زد که بیش از دو برابر این مقدار، زندگی کشف نشده در همان کيسه خاک وجود دارد.
اگر دکتر بیب با کمک میکروسکوپ همان خاک را مشاهده می کرد و به دنیای موجودات زنده ای به خردی باکتری آشنا می شد قطعا به هیچ وجه نمی توانست موجودات زنده آن را شمارش کند. آقای جان راسل در کتاب (وضع خاک و رشد گیاهان می نویسد که در یک گرم ناچیز خاک که با کود حیوانی تقویت شده باشد حدود بیست و نه میلیون باکتری وجود دارد، ولی وقتی همین یک گرم خاک با کود شیمیایی تقویت شده باشد تعداد باکتری ها به نصف تقلیل می یابد.
وزن باکتری یک جریب زمین سالم به حدود نیم تن بالغ می شود. که پس از مرگ هم بقایای آنها خاک را تقویت میکند. علاوه بر باکتری تعداد بیشماری موجودات دیگر میکروسکوبی از قبیل نخ سانان و شعاع سانان از رده باکتری و قارج، و جلبک ظریف از تیره جلبک دریایی، موجودات تک سلولی و قارحهای عجیب بدون کلروفیل از تک سلولی تا مجموعه های پیشرفته تر از هر نوع در خاک زندگی می کنند.
جنبه گیاهی یک نوع قارج که با ریشه بسیاری از گیاهان همراه است هنوز جزو اسرار است. با آنکه این رمز و راز از نظر اغلب گیاه شناسان مخفی است، ولی دکتر راینر انگلیسی کشف کرد که الیاف یک نوع آن به وسیله ریشه درخت جذب می شود.
آقای هوارد ضمن مسافرت در فرانسه متوجه شد که ریشه بوته های انگوری که محصول آن برای ساخت مشروب کاربرد دارد، پر از این نوع قارچ است. این بوته ها اگر چه هرگز کود شیمیایی دریافت نکرده بودند، ولی سرشار از محصول بودند.
یکی از زیباترین صحنه های کشاورزی دیروز یعنی حضور پراکنده و زیبای گیاهان وحشی در مزارع کشاورزی محو شده است. ولادیمیر سولوخين نویسنده شوروی در این باره می نویسد که کشاورزی جدید شوروی احساس زیبای همراهی با گیاه را از دست داده است. با آنکه متخصصین این عقیده را که گل زیبای دکمه در کنار مزرعه مواج يونجه اثر خوبی بر آن دارد، ریشخند می کنند و این گل وحشی و زیبا را برای کشاورزان زیان آور می دانند.
بنابراین سولو خين می پرسد: اگر گل دکمه یک گیاه شیطانی بود آیا کشاورزان سنتی جهان نمی بایستی پیش از کشاورزان تحصیل کرده امروز با احساس تنفر نسبت به آن بزرگ شده باشند؟ سولوخین می پرسد: چه تعداد از گیاه شناسان تحصیل کرده اطلاع دارند که در کشاورزی سنتی اولین ساقه های جوان درو شده یونجه با تاج گل زیبایی از گل دکمه تزئین می شده و در مقابل پیکرههای مقدس قرار می گرفته، و اینکه گل دکمه در مزارع کشاورزی به عنوان یک محل تغذیه زنبور عسل و تهيه شهد حتی در خشکترین فصول سال نگهداری می شد.
سولوخين با این احتمال که این عقاید قطعا پایه و اساس محکمی دارد، نوشته های علمی را مطالعه کرد و شواهدی مبنی بر صحت درک کشاورزان یافت. در ضمن او در جایی خواند که اگر یکصد دانه گندم با بیست دانه تخم گل نوعی گیاه وحشی مخلوط شود جوانه های گندم فوق العاده خواهد شد و حتی اگر یک دانه تخم این گیاه با آنها مجاور شود، هنوز گندم رشد بهتری خواهد داشت، تا وقتی که تنها رشد کند.
همین موضوع درباره یونجه و گل دکمه نیز صحت دارد. افکار سولو خین درباره مشارکت گیاه، در حقیقت تأییدی بر کارهای دکتر ژزف کوکانوور استاد گیاه شناس آمریکایی است. در آن زمان که آقای هوارد در هندوستان بود این شخص به مدت ده سال سرپرستی بخش خاک و باغبانی دانشگاه فیلیپین را بر عهده داشت و در آنجا یک ایستگاه تحقیقاتی مفصل ایجاد کرد.
او تز خود را در کتاب (علف، حامی خاک) که حدود ربع قرن قبل منتشر شده این طور عنوان می کند: گیاهانی را که ما تصور می کنیم برای کشاورزان مضر و خطرناک هستند اغلب برای تعادل خاک بسیار سودمندند. علف های به ظاهر مضر یا بی خاصیتی مانند گزنه، خرفه، و قازا یاغی ضمن رشد، مواد معدنی را از عمق به سطح خاک می آورند و برای خاکهای تھی شده از مواد معدنی بسیار مفید هستند.
آنها به عنوان گیاه همراه، به گیاهان دلخواه امکان می دهند که بتوانند ریشه های خود را تا عمق بیشتری در خاک فرو ببرند و از رطوبت و مواد آن استفاده کنند. آقای دکتر کوکانوور در بیان (قانون جمعیت وجود) اخطار میکند که کشاورزی جهان در حال فراموش کردن این قانون است.
او می نویسد: ما در آمریکا برای به دست آوردن درآمد بیشتر از کشاورزی به جای کشاورزی با خاک)، در واقع معدنکاری می کنیم. این امر در اروپا نیز کم و بیش جاری است و از پایان جنگ جهانی دوم به بعد کشاورزان معدودی باقی مانده اند که قانون (جبران مواد مصرفی خاک) را رعایت کنند.
پروفسور کوکانوور می گوید: کشاورزان به تدریج تبدیل به آدم های مکانیکی می شوند. و از قول یکی از دوستان خود نقل می کند که به او گفته: شما و همکارانتان فقط تئوری بافی می کنید در حالی که مردم گرسنه جهان برای غذا چشم به آمریکا دارند و ما باید به آنها غذا برسانیم و راهی جز مکانیزه کردن کشاورزی و رساندن تولید به مرز حداکثر نداریم. ما آمریکایی ها در کشوری زندگی میکنیم که از قرار، بالاترین تولیدات کشاورزی را دارد و در عین حال ناظر هستیم که هر روز اقلام غذایی گرانتر می شوند.
آمار موجود می گوید که در سال ۱۹۰۰ یک کشاورز آمریکایی می توانست علاوه بر خود برای پنج نفر دیگر غذا فراهم کند، در حالی که حالا می تواند برای سی نفر تهیه کند، ولی دانشمند علوم غذایی دانشگاه میشیگان ژرژ بورگستروم می گوید: این ارقام ریاضی فریبنده و اغفال کننده است.
در آغاز این قرن کشاورزان آمریکایی علاوه بر کشاورزی و دامداری وظیفه جمع آوری و تحویل شیر را به عهده داشتند، خودشان کشتار می کردند، از شیر کره می گرفتند، گوشت نمک سود درست می کردند، نان می پختند و برای حیوانات کاری خود علف تهیه می کردند، در حال حاضر کلیه این کارهای جانبی یا بر عهده دیگران است و یا به کمک ماشین و ابزار گرانقیمتی انجام می شود که برای تهیه آنها وقت و سوخت و مواد جداگانه صرف شده است و می شود.
امر مرغداری در طی بیست و پنج سال گذشته از دست میلیون ها پرورش دهنده کوچک و خانگی که غالبا با مصرف حشرات و علوفه و دانه های طبیعی بوده خارج و به وسیله شش هزار واحد صنعتی که تغذیه آنها مملو از مواد شیمیایی است و زندگی و مرگشان از تولد تا بسته بندی در قفس های به هم فشرده می گذرد جایگزین شده است.
در حقیقت اگر ما تعداد حدود بیست و دو میلیون نفری را که در صنایع مرغداری و راهسازی و توزیع و غیره مشغولند در نظر بگیریم متوجه خواهیم شد که امروز هم همان تعداد افراد در تولید مواد غذایی در آمریکا مشغول به کار هستند که در سال ۱۹۰۰ بودند و دلیل گرانی مواد غذایی نیز همین است.
در هر حال سرانجام مشاهده می شود که انهدام خاک و مسموم کردن زمین به تدریج تغییر می کند و دانشمندان دانشگاهی به تدریج بیدار می شوند و به نظرات پیشروانی چون هوارد و رودیل پی می برند. دو محقق کشاورزی دانشگاه ویرجینیای غربی به نام های دکتر رابرت کیفر و رابيندار سینگ در چهارم مارس ۱۹۷۳ مقاله ای بیرون دادند و درست مثل کسانی که چیز جدیدی کشف کرده باشند اعلام کردند: غذای انسان اجبارة تابع آن چیزی است که کشاورزان به عنوان کود شیمیایی به خاک می دهند.
آنها اعلام داشتند که اندازه گیری هایشان نشان می دهد که مقدار مواد معدنی در ذرت خوراکی و ذرت دامی که در تغذیه انسان و حیوان دارای اهمیت زیادی است به شدت کاهش یافته است و این در نتیجه مصرف بی رویه کود شیمیایی است.
یک آمارگیری که در یازده ایالت غرب میانه آمریکا انجام شده نظرات بالا را تأیید میکند و نشان میدهد که محتوی آهن، مس، روی و منگنز ذرت در طی چهار سال به شدت تنزل کرده است. مصرف بی رویه و خارج از اندازه کودهای از ته از آن نوع که در ایلینوی اتفاق افتاد تأثیرات زیان بار بسیاری بر سلامت انسان باقی گذارده است.
کارهای مشابه دیگر دانشگاه ویرجینیای غربی نشان می دهد که استفاده زیاد از کود ازته در مراتع همان طور که در مورد موشها ملاحظه شد ممکن است کیفیت شیر احشام را تغییر دهد. ملاحظه می کنیم که تحقیقات استادان دانشگاه ویرجینیای غربی در مقایسه با کار پیشروانی چون کاریسون،
هوارد، آلبرشت، ویزون، سایکس و خانم بالفور بسیار تأخیر دارد و بخصوص محتاط بودنشان در مقابل آثار مشهود و مشهودتر هر روزه مواد شیمیایی به نظر خنده دار می رسد.
جای تعجب است که آموزشگاههای پزشکی آمریکا هنوز به مطالعه نسوج مریض و سیستم های بدنی ناسالم و اعضای بیمار مشغول هستند و هنوز توجهی به امر تحقیق افراد سالم و علل سلامتشان ندارند. عجیب تر اینکه در دروس آنها حتی یک تک درس اساسی درباره تغذیه به چشم نمی خورد.
مواد شیمیایی، گیاه و انسان
در اوایل قرن نوزدهم یک آمریکایی انگلیسی تبار به نام نیکولا صدها جريب زمین در کارولینای جنوبی را آباد کرد و در آنها محصولاتی مانند پنبه و تنباکو و ذرت کاشت.
در نتیجه این تلاش درآمد او به اندازهای خوب شد که دم و دستگاه مفصلی به راه انداخت و یک خانواده بزرگ ایجاد کرد که اغلب تحصیل کرده بودند. روش کشاورزی نیکولا فقط برداشت از زمین بود و طی سال ها هرگز چیزی به خاک برنگرداند.
وقتی کاملا رمق یک قطعه زمین کشیده می شد و خوب محصول نمیداد نیکولا زمین جدیدی را آماده کشت می کرد تا اینکه دیگر برایش زمینی باقی نماند و خوشبختی خانواده بزرگ او هم به آخر رسید. پسر بزرگ نیکولا که مرد کاملی شده بود با مشاهده ضعف خاک، محل خانواده را به طرف غرب و به ایالت تنسی کو چاند و با آماده کردن دو هزار هکتار زمین جدید مانند پدرش به کشت پنبه و تنباکو و ذرت پرداخت.
اما همان رویه که در آن از زمین فقط محصول گرفته می شد و چیزی به آن بازگردانده نمی شد ادامه یافت و پس از سالها کشت و کار، رمق زمین های جدید هم گرفته شد و این در حالی بود که نوه نیکولا هم برای خود مردی شده بود. او که مانند پدرش چاره کار را در یک مهاجرت دیگر می دید، این بار خانواده را به ایالت آلاباما مهاجرت داد و با خرید دو هزار جریب زمین خوب کشاورزی در آنجا مستقر شد.
به تدریج شهری به نام نیکولا آباد پدید آمد. خانواده نیکولا صاحب یک کارخانه چوب بری و یک آسیاب شد. پسر ارشد خانواده، نواده نیکولا هم مثل پدران خود متوجه ویرانی زمین جدید شد و باز هم مثل آنها به طرف غرب به ایالت آرکانزاس مهاجرت کرد.
در اینجا نیز خانواده نیکولا دو هزار جریب زمین کشاورزی خوب خریدند و مشغول به کشاورزی شدند. چهار مهاجرت در چهار نسل خانواده نیکولا مثالی از طرز رفتار غالب خانواده های آمریکایی و بیانگر روشی است که کشاورزی آمریکا در آن دوران در آن سرزمین پهناور با مالکیت آسان می گذراند.
پس از جنگ جهانی اول سرانجام دوران جدیدی در کشاورزی پیش آمد و دولت فدرال آیین نامه ای برای مصرف کود مصنوعی به تصویب رساند. در نتیجه استفاده از کود، محصول پنبه خانواده نیکولا که حالا به وسیله پسر نوه او آقای جو سرپرستی می شد برای مدتی افزایش یافت، ولی در عوض هجوم آفات و حشرات شدت گرفت.
سرانجام با رکود بازار پنبه، جو تصمیم گرفت شغل کشاورزی را رها کند و به دنبال رشته پزشکی برود. آقای جو نیکولا در سن سی و هفت سالگی یک پزشک جراح آماده خدمت بود که دچار ناراحتی قلبی شد و تا سر حد مرگ پیش رفت.
او چنان ترسیده بود که هفتهها کار و کاسبی را کنار گذاشت و به استراحت پرداخت. آنچه در مدرسه پزشکی آموخته و از تجارب محدود خود می دانست مصرف قرص نیتروگلیسرین بود که گرچه برای درد سینه و سلامت ناپایدار او مفید بود ولی او را دچار سردردهای شدید می کرد.
جو ضمن گذراندن دوران مرض و نقاهت، مجلات مختلف را مطالعه می کرد و در میان تبلیغات کشاورزی به یک آگهی برخورد: مصرف غذاهای طبیعی به دست آمده از خاک حاصلخیز طبیعی خطر امراض قلبی را از بین می برد! جو نیکولا متوجه شد که نویسنده مقاله، آقای رودیل، پزشک نیست، ولی ادعای پزشکی دارد، در نتیجه کل داستان را یک تبلیغ صرف و نوعی حقه بازی دانست.
او به عنوان یک پزشک به بیماران خود غذاهای مقوی پروتئین دار و ویتامین دار را توصیه می کرد و خودش قبل از حمله قلبی غذای مفصل و کاملی شامل گوشت نمک زده خوک، گوشت بریان، نخود سبز، نان سفید و کیک و مخلفات می خورد. در هر حال اصطلاح (غذاهای طبیعی) و (خاک حاصلخیز طبیعی) نظر او را جلب کرد.
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…