و چاند را در جوابش گفت: گذشته ها در هر حال گذشته!
سخنان آقای چاندرا برای اولین بار به طور زنده به وسیله مجله ملت، ثبت و با مقدمه زیر برای اطلاع عموم منتشر شد: در یک اتاق، هویج بیچاره ای را روی میز تشریح یک جراح بدون لیسانس با نوار محکم کرده اند. انتهای دو لوله شیشه ای ظریف به داخل هویج فرو برده شده است.
درون لوله های شیشه ای ماده سفید رنگی قرار دارد و دو سیم از آنها خارج شده. وقتی هویج به وسیله گیرنده مخصوص نیشگان گرفته می شود او به خود می لرزد. هویج آنچنان محکم شده که هیچ گونه حرکت موضعی ندارد، ولی لرزش الکتریکی ناشی از درد، حرکت بسیار ظریفی به یک تراز می دهد.
تراز به نوبه خود آینه کوچکی را حرکت می دهد و در نتیجه، محل انعکاس آینه بر روی دیوار مقابل، به مقدار قابل ملاحظه ای تغییر مکان می دهد. یک نیشگان از هویج در نزدیکی محل اتصال لوله شیشه ای سمت راست، محل انعکاس نور بر روی دیوار را حدود دو و نیم متر به سمت راست می برد و خراشی در نزدیکی محل اتصال لوله دیگر، آن را به سمت چپ منتقل می کند.
به این ترتیب دانش امروز بشر احساس هویج بی شعور را کشف می کنند. تقدیری که در انگلستان از چاند را به عمل آمد در وین تکرار شد. دانشمندان بزرگ اتریشی و آلمانی در اینجا تأیید کردند که کلکته در این خط پژوهش، بسیار پیشرفته تر از آنها است. چاند را در بازگشت به هندوستان با استقبال فرماندار بنگال و گروه بزرگی از هموطنانش مواجه شد.
چاندرا ضمن سخنانی از مشکلات و پیگیری طولانی کارها و پژوهش خود و رشد کند گیاهان صحبت کرد. در مراسم دیگری در سال ۱۹۱۷ که در حضور انبوه دانشجویان به خاطر اعطای لقب و نشان (خدمتگزار علم) به وی برگزار شد سخنران جلسه اظهار داشت که او را نه تنها باید کاشف حقایق علمی، بلکه استاد فلسفه هندویی در نظام گیتی دانست.
او را باید مردی دانست که به دانش، بعد جدیدی بخشیده و آن را وارد عصر نوینی کرده است. این تعاریف مانند نتهای مقدماتی یک آهنگ بود. او سرانجام در سی ام نوامبر ۱۹۱۷ در پنجاه و نهمین سال تولد خود مؤسسه تحقیقاتی چاندرا را افتتاح کرد.
در سخنان افتتاحية این مؤسسه تلاش قبلی اش را برای معرفی خود به عنوان مخترع بی سیم به جای مارکنی و دعوت صاحبان صنایع برای ثبت اختراعات و اکتشافاتی که متعلق به او بود و حصول درآمد مالی ناشی از این کار را رد کرد. چاند را اعلام کرد آرزو و خواست شخصی او این است که هر نوع اکتشافی که حتی بعد به وسیله مؤسسه او به عمل آید در زمره دارایی های ملی به حساب آید و حق اختراع یا هیچ گونه حق دیگری به آن تعلق نگیرد.
وی گفت: دانه های اعمال در مرحله فکر کشت می شوند، نه در زمان عمل. و در زمانی که به صورت ایده است شکل می گیرند نه در زمان مالکیت. او جمعیت را مخاطب قرار داد و گفت: کاخ واقعی انسانیت نه با گردآوری مال و مواد، بلکه با اینار بی شائبه ایده های پاک بنیاد می گردد.
روح فرهنگی ما اقتضاء می کند که ما هرگز دانش را برای ارضای امیال شخصی خویش نخواهیم یک سال بعد چاندرا جلسه ای تحت سرپرستی فرماندار بنگال بر پا کرد و طی آن اعلام داشت که پس از ۸ سال کوشش، موفق به تکمیل دستگاهی به نام بزرگ نما شده است.
این دستگاه غیر عادی با کمک دو اهرم مخصوص می توانست حرکات جزئی را تا ده هزار برابر بزرگ کند، که تا آن زمان بی سابقه بود و در عین حال می توانست به طور خودکار مقدار رشد گیاه را که حتی در مدت یک دقیقه اتفاق می افتد اندازه گیری و ثبت کند.
با کمک این دستگاه چاندرا توانست نشان بدهد که رشد انبوه گیاهان مطابق با تپش هایی با ریتم معین است. هر تپش با یک قوس بالا رونده آغاز می شود و با یک ادامه آرام تر، که زمان آن حدود یک چهارم جهش اولیه است خاتمه می یابد. تعداد تپش های رشد برای اقلیم کلکته به طور متوسط سه بار در دقیقه اندازه گیری شد.
او با ملاحظه حرکت نوار در دستگاه جدید خود ملاحظه کرد که با لمس بعضی گیاهان می توان رشد آنها را کند و حتی متوقف کرد. در بعضی گیاهان بخصوص آنهایی که تنبل و کج خلق هستند هر گونه تهییج یا ارتباط خشن همین اثر را دارد. چاند را برای مشاهده فوری سرعت گرفتن یا کند شدن رشد گیاه در مقابل تحریک معین، دستگاه بزرگ نما با پایه متحرک ساخت. این دستگاه مجهز به مکانیزمی بود که اجازه می داد گیاه به اندازه رشد خود به سمت پایین حرکت داده شود.
در نتیجه، اندازه گیری محدود به محور افقی روی نوار و هر تغییر رشد به صورت منحنی خطی روی آن ثبت می شد. حساسیت این دستگاه به اندازهای بود که می توانست تغییرات رشد گیاه را تا یک شصت میلیونیم میلی متر در هر ثانیه نشان دهد. در پی این اختراع مجله آمریکایی علمی نوشت: در مقابل اختراع دستگاه بزرگ نمای جدید به وسیله چاندرا بوز، دیگر داستان علاء الدين و چراغ جادو چیز مهمی نیست.
در مدت زمانی کمتر از یک ربع ساعت با کمک این دستگاه می توان تأثیر کود، غذا، جریان برق و هر نوع تحریکی را روی گیاه مشاهده و اندازه گیری کرد. چاندرا توانست انگیزه حرکت گرایی گیاه در مقابل هر عاملی را توضیح دهد.
تا آن روز توضیح رشد و حرکت گیاهان در مقابل غذا، نور و غیره نوعی کلی گویی بود. همان طور که تا آن زمان دانشجویان پزشکی به هنگام امتحان در مقابل این سؤال که: چرا تریاک انسان را خواب آلود میکند؟ می گفتند: چون خاصیت خواب آور دارد؛ ریشه گیاه به دلیل حرکت در خاک، خاک گرا است و چنان که ریشه، هوایی باشد هواگرا نام دارد.
شاخه و برگ، نورگرا است و چنانچه از نور بگریزد تاریکی گرا است و ریشه ای که از جریان آب فاصله می گیرد خشکی گرا است. زمانی آقای پاتریک گادس به عنوان یک گیاه شناس نوشت: فعالیت های فکری، زبان مخصوص خود و در عین حال سردرگمی و انحراف خود را دارند که شاید بتوان گفت مجموعه آنها بیماری مخصوص هر فعالیت را تشکیل می دهد.
هر دانشی البته برای بیان مطالب اختصاصی خود احتیاج به لغات و اصطلاحات مخصوصی دارد که در عین حال محدودیت هایی را به وجود می آورد.
و این واقعیت در مورد علم گیاه شناسی بسیار جدی است. علاوه بر لغات و نام های گروهی و گونه ای که البته در این علم کاربرد دارد، بیش از بیست هزار لغت اختصاصی در این کتب هست که یادگیری آنها برای دانشجویان باری سنگین است. چاند را در این باره می گوید: لغات نامأنوسی مانند هليوتروپیسم (رشد تحت تأثیر آفتاب) در عمل، مانند کایوسی هستند که دقت دانشجو را از اصل مطلب منحرف می کنند.
سرانجام وجود سیستم ارتباطی گیاه به وسیله اهل فن تأیید شد، ولی با این اظهار نظر که حتی اگر این سیستم یک مجموعه عصبی هم باشد قطعا در مقایسه با سیستم اعصاب حیوانی بسیار ابتدایی تر و عقب مانده تر است. چاند را این بار نیز مصمم شد تا خلاف این نظریه را ثابت کند. چاند را نشان داد که گرایش شاخک گیاه به پیچش، حاصل دو عامل اساسی است:
١- انگیزه مستقیم با اثر انقباضی
۲- انگیزه غیر مستقیم با اثر انبساطی
در انحنای بازوی شاخک سمت مقعر، دارای الکتریسیته منفی و سمت محدب دارای الکتریسیته مثبت است. با توجه به اینکه حساس ترین عضو بدن انسان زبان است، چاندرا به اندیشه آزمایش هماهنگ و همزمان یک برگچه و زبان حیوان افتاد. او در یک آزمایش، زبان حیوان و برگ گیاه را در یک مدار الکتریکی قرار داد و به تدریج شروع به بالا بردن آمپر در مدار کرد.
وقتی آمپر جریان مدار به یک و نیم میلیونیم آمپر رسید، برگ شروع به واکنش کرد در حالی که زبان با ازدیاد آمپر تا سه برابر هیچ واکنشی نشان نداد. چاند را با به کارگیری همین روش نشان داد که کلیه گیاهان دارای حساسیتی ظریف تر از حساس ترین عضو حیوان یعنی زبان هستند.
ضمن وی در این آزمایشات دریافت که یک درخت قوی و تنومند واکنش آهسته تر و نجیبانه تری دارد و در مقابل یک گیاه ظریف اوج واکنش خود را در زمانی کوتاه نشان می دهد. مسافرت بعدی آقای چاندرا بوز به اروپا در سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۲۰ بود.
پروفسور تامسون یکی از دانشمندان بزرگ وقت به عنوان خوش آمد در نیو اسپیتمن نوشت: با مشاهده خلاقیت و نبوغ هند در می یابیم که یک محقق باید بیش از آنچه تا به حال انجام داده در جهت یگانگی گام بردارد، در مرتبط ساختن واکنش ها و ذهنیت موجودات زنده و تطبیق آن با مواد آلی بکوشد و بالاخره مشارکت و همراهی فیزیک با متافیزیک و روانشناسی و نزدیک شدن و یکی شدن آنها را ببیند.
امروز ما افتخار داریم که حضور والامقامی را با چنین خصوصیتی در میان خود خوش آمد بگوییم. مجله محافظه کار تایمز نوشت: در حالی که ما در انگلستان در سراشیبی باور محض و خشک به تجربه زندگی نیمه وحشی خود ادامه می دهیم، این فرد هوشیار شرقی تمام وجود را در یک جمع بندی خلاصه کرده و همه تغییرات و تظاهرات وجود را یکی می بیند.
ولی حتی این اظهار نظرهای صریح هم نتوانست نظر شکاکان انجمن سلطنتی را که قرار بود چاند را عضو دائمی آن شناخته شود قانع کند. آقای والر که همیشه مخالف کارهای چاندرا بود با توجه به جو موافقی که به نفع چاند را ایجاد شده بود در نامه ای به مجله تایمز کارایی دستگاه بزرگ نمای چاندرا را زیر سؤال برد و درخواست کرد تا دستگاه در آزمایشگاه روانشناسی به وسیله متخصصان بررسی شود.
آزمایش در تاریخ ۲۳ آوریل ۱۹۲۰ در دانشگاه لندن با موفقیت کامل انجام شد. آقای لرد رالی و عده ای، طی نامه مشترکی خطاب به تایمز نوشتند: ما قانع شدیم که رشد گیاه با صحت و دقت به وسیله این دستگاه اندازه گیری می شود و بزرگ نمایی دستگاه بیش از ده میلیون برابر است.
چاند را خود در تاریخ ۵ مه برای تایمز چنین نوشت: وقتی انتقاد از حدود عدالت فراتر برود بدون شک مانع رشد و تکامل علم خواهد شد. پژوهش های من به دلیل طبیعت خاص خود مواجه با مشکلات غیر عادی است. با تأسف باید بگویم که در مدت بیست سال کار، انتقادهای بیجا باعث بیشتر و بیشتر شدن مشکلات من شده. البته حالا می توانم موانعی را که برایم پدید آمده فراموش کنم.
اگر نتایج پژوهشهای من مغایر بعضی نظریات قبلی بوده و در اینجا و آنجا صداهای مخالفی را باعث شده، اینک با مشاهده استقبال گرم مجمع بزرگ دانشمندان احساس رضایت و اطمینان و آرامش دارم. در سال ۱۹۲۳ آقای چاندرا بوز سفر دیگری به اروپا کرد.
در همین سال بود که مجموعه دیگری از کارهای او تحت عنوان (فیزیولوژی بالا رفتن شیره گیاه) در ۲۲۷ صفحه منتشر شد. فیلسوف فرانسوی، هنری برگسون، پس از شنیدن سخنان چاند را در سوربن گفت: اختراعات شگفت انگیز چاند را باعث شده گیاهانی که دیروز لال و گنگ بودند زبان بگشایند و داستان ناگفته زندگی خود را باز گویند.
طبیعت بالاخره مجبور شده اسراری را که با شدت و خست محافظت می کرده برای ما بگشاید. آقای لاما تین مرد سليم و شوخ طبع گفت: پس از اختراعات چاند را ما دچار این توهم هستیم که چنان که با یک شاخه شکوفه ضربه ای به یک خانم بزنیم کدام یک بیشتر ناراحت می شوند؟
خانم یا شکوفه؟! در سالهای ۱۹۲۴ و ۱۹۲۶ دو مجموعه دیگر به حجم بیش از پانصد صفحه منتشر شد، اولی به نام فیزیولوژی فوتوسنتز و دومی به نام مکانیزم عصبی گیاه. در سال ۱۹۲۶ چاندرا نامزد کمیته همکاری های فرهنگی مجمع بین المللی شد.
این نامزدی همزمان با نامزدی آلبرت انیشتین، ریاضیدان معروف، آقای لورنز و آقای ژیلبرت مورای یونانی در ادبیات بود. یکی از مزایای این کار بازدید سالیانه وی از اروپا بود. در تمام این سالها دولت هندوستان متوجه کارهای با ارزش چاندرا نبود، تا بالاخره در آن سال آقایان چارلز شرینگتن، رئیس مجمع سلطنتی و سر الیور راج و جولیان هاکسلی به طور دسته جمعی ضمن ارسال یادداشتی برای نایب السلطنه هندوستان خواستار توسعه انستیتوی چاندرا شدند.
در سال ۱۹۲۷ که مجموعه دیگری از چاند را به نام (دستخط و مکاشفه گیاه) منتشر شد، آقای رومن رولان ضمن اهدای یک جلد کتاب ژان کریستف به وی نوشت: تقدیم به آشکار کننده دنیایی جدید. پس از آن آقای رومن رولان ضمن مقایسه چاندرا با آقای زیگفرید که زبان حیوانات را کشف و تقلید کرده بود گفت: در میان دانشمندان اروپایی بیان علوم طبیعی همواره منتج به کوچک کردن و کنار گذاشتن احساس زیبایی شناسی شده.
داروین با تلخی و تأسف اظهار داشت که تحقیقات زیست شناسی اش روح زیباشناسی وی را خشکانده است، ولی در مورد آقای چاندرا بوز این امر کاملا متفاوت است. در سال ۱۹۲۸ که چاندرا بوز آخرین کتاب خود، تحت عنوان ( مکانیزم خود به خودی گیاه) را منتشر کرد، یکی از بزرگترین فیزیولوژیست های وقت، اهل وين به نام پروفسور هانس مولیش پس از شنیدن سخنرانی چاند را در پایتخت اتریش تصمیم گرفت که کشور خود را ترک کند و برای کار با چاندرای بنگالی به هندوستان برود.
او قبل از ترک کشورش به مجله طبیعت نوشت: من شاهد بودم که چگونه گیاه مراتب جذب غذای آبکی خود را بیان می کرد. من همچنین شاهد بودم که چگونه تپش های سریع گیاه به وسیله دستگاه ثبت امواج درک و ثبت می شد. اینهایی که من شاهدش بودم بیش از داستان های خیالی جن و پری که به آن مشغولیم برای من جالب است.
چاندرا در تمام عمر خود تأکید داشت که جامعه علوم انسانی با محدودیت در دیدگاه مکانیکی و مادی انحصاری به سراشیبی انحراف افتاده و بیش از اندازه به رشته های تخصصی تک بعدی دچار شده است. با توجه به این حقیقت که زندگی تمام هستی با هم می تپد و اینکه هر ذره هستی در ارتباط با کل وجود است و ممکن است اسرار ناگفته خود را ابراز کند انسان می تواند و باید با تمام هستی ارتباط برقرار کند.
چاند را در سالن کنفرانس انستیتوی خود ایستاده بود، و در جمع بندی کارهای خود در روزهای بازنشستگی بیانات زیر را اظهار داشت: در پژوهش هایم در زمینه تأثیر انرژی بر ماده با تعجب به این نتیجه رسیدم که مرزهای پیشین به تدریج محو می شوند و دریافتم که آنچه به عنوان جاندار و بی جان دسته بندی شده، در بعضی موارد یکی هستند.
اولین تحقیقات من با امواج نامرئی نشان داد که ما چگونه در میان اقیانوسی از روشنایی، تقریبا با چشمان کور ایستاده ایم. دقیقا در عبور از مرز امواج مرئی به امواج نامرئی دامنه تحقیقات ما بر دید فیزیکی مان فائق می شود، و به همین صورت، در ورود از دنیای صدا به دنیای سکوت. مسئله اسرارآمیز مرگ و زندگی کمی به حل نزدیکتر می شود.
آیا ارتباطی بین زندگی ما و جهان گیاه محتمل است؟ چنین سؤالی دیگر متوجه تحقيقات نظری نیست، بلکه با تجربه، پاسخ بدون تردید داده می شود. انسان باید پیشداوری ها و عقاید خالص نظری خود را که پوچی و بی پایگی بسیاری از آنها قبلا روشن شده، به کلی کنار بگذارد. آخرین پرسش باید از گیاه به عمل آید، و هر گونه برداشتی در این زمینه مردود است، مگر اینکه امضای گیاه پای آن باشد.
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…