۱- آیا می توان از ترکیب گیاه و اجزای الکترونیکی، موفق به ساخت المانهای اطلاعاتی و مبدل های فیزیکی شد؟
۲- آیا می توان گیاه را تعلیم داد که نسبت به اشیاء و یا ذهنیات معینی عکس العمل نشان دهد؟
3- آیا می توان سوپر حساسیت استثنایی گیاه را که خود به خود ظاهر می شود کاملا شناسایی کرد؟
۴- بالاخره کدامیک از ۳۵۰ هزار گونه گیاه موجود به لحاظ الکترونیکی مناسب ترین است؟
لارنس ضمن دادن اطلاعاتی کامل درباره تحقیق با کمک الکترودهای فوق ظریف گزارش داد که وقتی در آزمایشگاههای باغ ماه Moon Garden در نیویورک مشغول بررسی گیاه به عنوان تأمین کننده غذا برای فضانوردان بودهاند و توانسته اند عمل عقیم سازی و فروپاشی عصبی را روی گیاه ایجاد کنند.
قبل از آن نیز آقای ران هوبارد انگلیسی در رشته دانشگری بیان کرده بود که گیاه بعضی انواع نورهای مصنوعی مانند نور سرد لامپهای سدیم را که در چراغ خیابان های شهری به کار می رود دوست ندارد. لارنس خوانندگانش را متوجه می سازد که تصور نکنند کار با گیاه و استفاده از قانون باکستر فقط با داشتن وسایل الکترونیکی خوب پایان می پذیرد، بلکه داشتن عشق و علاقه مفرط به گیاه و سبز دست بودن شرط است.
شش ماه بعد لارنس در همان مجله مقاله دیگری تحت عنوان (فراروانی و الکترونیک) به چاپ رساند. مقاله او با این سؤال شروع می شد: آیا انسان حواس دیگری هم داشته که در مقابل وسایل ارتباطی دیگر به تدریج فراموش و خاموش شده است؟ او سپس نتیجه گیری می کند که علم جدید و نوپای فراروانی به علت ارتباط ظاهری آن با فال بینی و رمالی درگیر مبارزه طولانی خالص سازی و معرفی تدریجی و کند شده.
در حالی که وسایل ارتباطی صنعتی و الکترونیکی با ظهور وسایل و ابداعات بیشمار در زندگی بشر وارد شده است. او می گوید: حدود پنجاه سال قبل یک ایتالیایی بدون تعصب به نام فدریکو کازامالی دستگاه آزمایش توان فراحسی را با استفاده از امواج با فرکانس بالا اختراع کرد که به وسیله آن ارتباط تله پاتی انسان بررسی شود، ولی موسیلینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا، آن را محرمانه اعلام کرد و دنیای علم را از استفاده از آن محروم ساخت.
بر اساس اختراع آقای کازامالی در کالیفرنیای آمریکا دستگاه اعجاب آوری می سازند که طرح آن حدود بیست سال طول کشیده است. این دستگاه که فراگیر) نام دارد، به وسیله آقای زورز فان تاسل اختراع شده و در نزدیکی فرودگاه صخره بزرگ در دره یوکا، زیر یک ساختمان گنبدی شکل غیر فلزی به قطر حدود ۱۸ متر و با ارتفاع ۱۲ متر که شبیه به یک رصدخانه است نصب می شود.
دستگاه یک تولید کننده الکتریسیته ساکن است که سیم پیج های آن چهار برابر از انواع موجود ساخته شده قویتر است. مقاله مقدماتی آقای تاسل برای کالج آگاهی کیهانی، می گوید که میدان های انرژی تولیدی این سیستم همه ساختمان را دربر می گیرد و به همین دلیل در ساختمان گنبد هیچ گونه وسیله فلزی حتی به عنوان میخ و بیح به کار نرفته، بلکه قطعات آن مانند وسایل اسباب بازی دانه دانه در هم قفل و بست شده است و مقاومت آن ۶ برابر استانداردهای موجود ساختمان است.
او نوشت وقتی سیستم آماده بهره برداری شود نه تنها برای حل مسائل ارتباطات بین ستاره ای، بلکه برای بازسازی سلول، بررسی نیروی ضد نقل، آزمایش های مربوط به حرکت در زمان که از اسرار فراروانی است استفاده خواهد شد. آنچه دانشمندان و محققان کلاسیک را در جبهه مخالف این آزمایشات قرار می دهد فقدان هرگونه تئوری علمی است که این گونه پدیده ها را به طور کامل توجیه کند. یک دانشمند انگلیسی معتقد به نام دکتر رول در هفتمین کنگره انجمن فراروانی در سال ۱۹۶۴ در آکسفورد اظهار داشت که میدان انرژی نوع Psi که ممکن است شبیه میدان های مغناطیسی یا جاذبه باشد به طور مسلم در همه موجودات وجود دارد. این میدان می تواند با سایر میدان های انرژی تداخل کند و عملکرد مشترک داشته باشد.
آقای دکتر واسير من نیز در سمپوزیوم بنیاد سیبا در سال ۱۹۵۶ اعلام داشت که میدان انرژی Psi که افراد را دارای توان فراحسی کند مربوط به دریافت مقادیر بسیار کوچک انرژی است. این مقادیر انرژی، کوچکتر از آن است که به وسیله میدان های مادی فیزیک کلاسیک قابل جذب باشد.لارنس می نویسد که قانون باکستر و نظایر آن انسان را به این نتیجه می رساند که میدان انرژی Psi بخشی از مجموعه ماتریکس غیر عادی است که ارتباط بین کلیه موجودات زنده را برقرار می سازد.
این سیستم یک مجموعه چند بعدی است که قوانین آن خارج از علوم شناخته شده فعلی است. گیاه در چهار چوب این سیستم پس از حساس شدن یا شرطی شدن به مرحله ارتباط انسان و دریافت احساسات او از فواصل نزدیک و دور می رسد. آقای لارنس در شماره ماه ژوئن سال ۱۹۷۱ مجله خواندنی های الکترونیک، نقشه کامل و شرح قطعات کامل دستگاه حساسیت یاب خود را برای علاقه مندان معرفی کرد. او ضمنا می گوید که تداوم در آزمایشات یک امر الزامی است.
تحریک مداوم، زخمی کردن برگ گیاه و آب دادن بی رویه و غیر منظم می تواند باعث خستگی و مرگ گیاه شود. محقق باید با گیاه خوش رفتار باشد و پس از هر آزمایش به آن اجازه استراحت بدهد. محل آزمایش باید آرام و تا حد امکان دور از تأثیر میدان های مزاحم و پارازیت مغناطیسی باشد. کارهای لارنس به وسیله یک چکسلواکی تبعه کانادا به نام ژان مترا به شدت پیگیری و عمدتأ تأیید شد.
این شخص که دانشجوی رشته روانشناسی فیزیولوژی و دارای توان فراحسی است قادر است یک قطعه آهن را در کوره آهنگری قرار دهد و پس از گداخته شدن تا رسیدن به رنگ سفید، آن را با دست از کوره بردارد و پوسته های سطح آن را با انگشت پاک کند.
او در دو ماه اول اقامت خود در کانادا برای یک گیاه فروشی کار میکرد. کار او کمک به مراجعینی بود که از آن فروشگاه گیاهان گرمسیری می خریدند و قادر به نگهداری آن نبودند. او غالبا برای رفع اشکال گیاهان گرمسیری مریض، به منازل یا دفاتر خریداران اعزام می شد. مترا در عین حال مواظبت از هزاران گیاه محلی و وارداتی مؤسسه را به عهده داشت. او به تجربه دریافت که وقتی گیاهی از میان هزاران گیاه به تنهایی به یک خانه یا دفتر کار منتقل می شود احساس غربت می کند، پژمرده می شود و ممکن است بمیرد.
مترا با تجربه فهمید که بر گشت گیاه به محل اصلی باعث تجدید سلامت او می شود و توجه ساکنین منزل یا دفتر کار می تواند در تخفیف و یا رفع احساس غربت بسیار مؤثر باشد. از جمله تعدادی گیاه فیکوس برای یک بازار خرید تهیه شد و از میان آنها فیکوس زیبای فلوریدایی به ارتفاع ده متر در کنار آبنمای زیبای فروشگاه و فواره بلند آن قرار داده شد.
با آنکه تمام پیش بینی های لازم برای جابجایی در نظر گرفته شده بود فیکوس کنار فواره، واقع در محل خلوت فروشگاه پس از دو روز شروع به پژمردن کرد، در حالی که سایر فیکوس ها که در معابر پر رفت و آمد قرار داشتند سالم و با طراوت باقی ماندند.
به نظر آقای مترا این حادثه نشان مشخصی از احساس غربت فيكوس زیبا ولی تنها در کنار آبنما و رضایت سایر فیکوس ها از قرار گرفتن در معبر پر جمعیت و تحسین آنها به وسیله مردم بود. در سال ۱۹۷۰ آقای لارنس مطلع شد که در اوکراین اتحاد شوروی با کمک امواج رادیویی و امواج فوق بنفش توانسته اند دانه غلات را تحریک کنند و به بهره دهی بالاتر برسانند.
آزمایشات شبیه آن نیز از طرف وزارت کشاورزی ایالات متحده با موفقیت انجام شده. وی تصمیم گرفت شغل دانشگاهی خود را ترک کند و به دنبال طرح و ساخت وسایلی از این نوع برود که قابل ارائه به بازار تولید باشند. او با توجه به کارهای آقای لوتر بورینک پرورش دهنده و سازنده معروف گیاه، به این فکر افتاد که وقتی بتوان با امکانات فراحسی دانه غله را تحت تأثیر قرار داد، چرا نتوان دستگاهی ساخت که یک مزرعه را تحت تأثیر قرار دهد و در عمل به جای انواع مواد شیمیایی که غالية ضررهای جانبی برای محیط زیست دارند به کار برد.
او در شماره فوریه سال ۱۹۶۱ مجله خواندنی های الکترونیک، نظریه مبنی بر تجارت خود را تحت عنوان تأثیر بر رشد گیاه به وسیله میدان های الکترونیکی با ولتاژ بسیار بالا منتشر کرد و نوشت که امکان تهیه فراوان و ارزان کودهای شیمیایی باعث شده است تا به امکان تقویت الکترونیکی گیاه بی توجهی شود. او با توجه به آلوده سازی محیط زیست به وسیله کودهای آژته توصیه کرد که نسبت به کاربرد الکتریک توجه لازم بشود.
او مشغول تکمیل دستگاه صوتی شد که با استفاده از قانون باکستر و به طریق بی سیم، رشد و بهره دهی گیاه را تسریع و هدایت کند.
در حقیقت در این مرحله، مهندس لارنس تبدیل به فیلسوف لارنس شد. او در مقاله دیگری در مجله کشاورزی ارگانیک نوشت: زمانی که من کودک بودم، به نظرم می رسید که جهان زنده است و می داند و می فهمد. به قول ژرز اليوت: گیاه، دوستی بود و گل، موجودی که انسان را می دید و افکار او را درک می کرد. پس از آن دورانی را گذراندم که به نظر من گیاه فقط موجودی رشد کننده بود:
ولی امروز تا آنجا که به من و گیاه مربوط می شود، وارد دومین دوران کودکی خود شده ام. لارنس در مقایسه علاقه اش به تأثیر بر رشد گیاه در مقابل جستجوی زندگی در فضا می گوید: کوشش برای ایجاد ارتباط با زندگی و موجودات فضا در دراز مدت بسیار مهمتر است.
چنانچه تحقیقات پروژه ای مانند آزما به نتیجه برسد به خودی خود بسیاری از سؤالات مربوط به گیاه پاسخ داده خواهد شد. در پنجم ژوئن سال ۱۹۷۳ بخش تحقیقات کالج حقیقت، واقع در آنکر در سان برناندینو گشایش اولین رصدخانه زیستی را اعلام کرد.
این رصدخانه که در موضوع ارتباط بین ستارهای تحقیق میکند، البته زیر نظر آقای لارنس فعالیت دارد. لارنس در عین حال سمت معاونت کالج آنکر را به عهده دارد. دستگاه تحقیقاتی فوق الذکر یک مجموعه ابزار سه تنی و شامل هر دو سیستم رادیو، تلسکوپ و گیرنده زیستی است و نام آن را به همین دلیل استلارترون گذاشته اند.
آقای جانسون رئیس کالج آنکر در یک مصاحبه با مطبوعات اظهار داشت که چون تلاش های قبلی برای ایجاد ارتباط رادیویی با موجودات هشیار فضا به جایی نرسید به نظر می رسد که رادیو و امواج رادیویی یک سیستم بسیار قدیمی است و به همین دلیل او از نظریات لارنس جانبداری میکند و تصور میکند که باید ارتباطات زیستی به کار گرفته شود.
لارنس می گوید در کهکشان ما حدود ۲۰۰ میلیارد ستاره است و چنانچه برای هر یک از آنها به طور متوسط فقط پنج سیاره فرض کنیم کرات کهکشان ما حدود یک تریلیون می شود. اگر فرض کنیم که از هر، یک هزار کره تنها یکی دارای حیات هوشمند باشد تعداد احتمالی کرات هوشمند کهکشان ما به تنهایی بالغ بر یک میلیارد می شود.
باور بر این است که کیهان قابل درک ما حدود ده میلیارد کهکشان دارد، بنابراین با این احتمالات و فرضیات حدود9^۱۰ کره وجود دارد که ممکن است نوعی پیام یا اثر قابل تشخیص به فضا بفرستند که به زمین نیز برسد. کشیش الرين هارل بنیانگذار کالج آنکر می گوید: ارتباط با موجودات هوشیار فضا در دنیاهای وسیع علم را به روی ما خواهد گشود.
با توجه به وحشیگری و تخریب انسان در زمین، هر تمدنی که خارج از زمین یافت شود ممکن است به طور نسبی سرشار از محبت و شفقت باشد. خود لارنس می گوید: احتمالا گیاه همان موجود واقعی بین ستاره ای است که توانسته مواد اولیه موجود در کره زمین را با روش هایی که به نظر ما شبهه جادویی می رسد تبدیل به یک محیط قابل زیست برای همگان کند.
آنچه بر عهده ما است این است که تمام آثار و باورهای خرافاتی را کنار بزنیم و احساس گیاه و ارتباط با گیاه را به صورت ابزار تحقیقات کلاسیک در آوریم. مفهوم به کارگیری وسایلی که فراهم کرده ایم، بیان کننده و مؤید چنین کوششی است.
چنانچه نظریات لارنس حقیقت داشته باشند، آنگاه تدارک بر جنب و جوش ابزار و ماشین های پرنده فضایی برای مسافرت انسان منل کشتی بادبانی سانتا ماریا و کریستف کلمب دیگر بی حاصل و بی فایده خواهد بود. تحقیقات لارنس می گوید که موجودات هوشمند فضا، بی وقفه از فاصله میلیون ها سال نوری در حال ارتباط هستند و آنچه برای برقراری این ارتباط لازم است سفینه فضایی نیست، بلکه شماره تلفن مخصوصی است که به وسیله آن رابطه قابل درک برقرار شود.
با آنکه کار لارنس در رصدخانه مغناطیسی – زیستی استلار ترون در مرحله آزمایش است این پایگاه بیودینامیکی ممکن است گامی برای اتصال ما به تابلوی کنترل فضا باشد که در کنار آن گیاهان زیبا و بشاش و دقیق همراه ما خواهند بود.
اكتشافات اخیر در اتحاد شوروی
در اتحاد شوروی در سال ۱۹۷۰ روزنامه ایزو سیتا طی مقاله ای تحت عنوان برگ گیاه به ما چه می گوید؟ میلیونها خواننده خود را با علم ارتباط با گیاه آشنا کرد. آقای چرتکوف گزارشگر مقاله، در روزنامه آرکان حزب کمونیست شوروی نوشت که او در آزمایشگاه معروف محيط سازی تیمیریازوف آکادمی علوم کشاورزی شوروی چگونه شاهد صحبت کردن، جيغ زدن و بردباری ساکت و صامت گیاه در مقابل تحریک و فشار بوده است.
او در قسمتی از مقاله چنین می نویسد: درست در مقابل چشمان من، وقتی ریشه یک دانه جوی جوانه زده را در آب فرو کردند گیاه شروع به گریه کرد. صدای گریه او و سیل اشک او از طریق یک دستگاه بسیار حساس الکترونیکی با جنبش یک قلم روی نوار سفید کاغذ ثبت شد.
اگرچه به نظر بیننده هیچ تغییری در ظاهر جوانه مشاهده نمی شد، اما حرکت دیوانه وار قلم بر روی کاغذ نشانی از رنج و اندوه گیاه از مرگی دردآور بود. به ظاهر ساقه و جوانه هنوز شاداب و سالم به نظر می رسید ولی ساختار گیاه در حال مرگ بود. نوعی سلول مغزی در داخل گیاه، وقوع مرگ گیاه را به ما اعلام می کرد. نویسنده پراودا با ایزو دورویج گونار سر پرست بخش فیزیولوژی گیاه مصاحبه کرده است.
این شخص با کمک همکاران خود صدها آزمایش از این گونه انجام داده که همگی مؤيد وجود ضربان الکتریکی شبیه ضربان الکتریکی اعصاب انسان در گیاه است. آقای گونار درباره گیاه به لحاظ عادات، تمایلات و شخصیت فردی، همان گونه حرف می زند که درباره انسان. نویسنده چنین ادامه می دهد: به نظر می رسد گیاهان به این پیر مرد سفید موی خوب گوش می دهند و او با آنها صحبت می کند. البته افرادی با توانایی های معین قادر به انجام چنین کارهایی هستند.
درباره یک خلبان آزمایشی شنیدم که با هواپیمای معیوب خود صحبت می کرد و حتی یک کاپیتان کشتی را دیدم که با کشتی خود به طور جدی حرف می زد. پراودا از مهندس پانی کین سؤال کرد که چرا کار فنی خود را که برای آن آموزش دیده رها کرده و به همراه آقای گونار در این آزمایشگاه مشغول به کار شده است. او جواب داد که در آنجا کارش متالوژی بوده، ولی در اینجا با علم حیات سر و کار دارد.
عضو دیگر آزمایشگاه، خانم تاتیا نار تیم باليت به او گفت که از وقتی در این آزمایشگاه مشغول به کار شده است با دید دیگری به طبیعت می نگرد.
آقای پانیش كین گفت که موضوع مورد علاقه او رفتار گیاه در مقابل نور است و سعی دارد از این طریق ارتباط و نیاز گیاه به نور را کشف کند. او مشاهده کرده است که در زیر نور چراغ آفتابی که نور آن شبیه نور خورشید و طولانی تر از زمان روز روشن بوده، گیاه از خود خستگی نشان می دهد و بنابراین احتیاج به استراحت شبانه دارد.
او اظهار امیدواری کرد که روزی گیاه خود چراغ گلخانه را به نسبت نیازش، به صورت یک رله زنده روشن و خاموش کند. بررسی گروه گونار چشم انداز تازه ای در انتخاب و اصلاح بذر گشوده است. آنها توانسته اند با آزمایش مستقیم در آزمایشگاه ظرف چند دقیقه گیاهانی را که در برابر حرارت یا سرما و سایر عوامل طبیعی پایدارتراند از طريق ملاحظه عکس العمل شان روی دستگاه مشخص و انتخاب کنند.
این کار با روش های ژن شناسی که در گذشته معمول بود وقت می گرفت. در سال ۱۹۷۱ یک هیئت علمی آمریکایی متشکل از چهار پزشک، دو روانشناس، یک فیزیکدان و دو نفر متخصص آموزش به عنوان نمایندگان انجمن تحقیقاتی از شوروی دیدن کردند. آقای پانیش کین برای آنها از جمله فیلمی نشان داد، تحت عنوان آیا گیاه دارای ادراک است؟
در این فیلم تأثیر عوامل محیطی مانند آفتاب، باد، ابر، تاریکی شب، لمس به وسیله زنبور و مگس، جراحت ناشی از مواد شیمیایی یا سوزاندن و پیچیدن یک شاخک روی گیاه نشان داده شد. در این فیلم همچنین نشان داده شد که قرار گرفتن گیاه در گاز کلروفورم عکس العمل ضربانی ناشی از پتانسیل زیستی در گیاه را که معمولا در مقابل ضربه به وجود می آید از بین می برد. در اتحاد شوروی مشغول بررسی و تعیین ماهیت این ضربان هستند تا به وسیله آن درجه سلامت گیاه را تعیین کنند.
آقای ویلیام مک گرا یکی از پزشکان عضو و سرپرست پزشکی انجمن در گزارش خود نوشت که جالب ترین بخش فیلم روش ثبت وقایع است. فیلم به روش فیلمبرداری با فاصله زمانی تهیه شده و نمایش آن این احساس را می دهد که گیاه رقص کنان مشغول رشد است. گل ها باز می شوند و سپس با تاریک شدن بسته می شوند. گویی موجوداتی هستند که با ریتم زمانی مخصوص زندگی میکنند.
برای مطالعه ادامه مطالب اینجا کلید کنید…