امروز اثر انرژی الکترومغناطیس بر روی سلول زنده اعم از سلول سالم و یا مريض، مورد پذیرش علم است و شروع این پذیرش مرهون روش (عکسبرداری متوالی) است. رشد گیاه آن قدر کند است که مشاهده تغییرات آن با چشم غیر مسلح تقریبا غیر ممکن است و تنها با گذشت زمان است که می توان رشد گیاه یا باز شدن گل را دید.
یک نوجوان از ایالت ایلینوی ایالات متحده در سال ۱۹۲۷ به این فکر افتاد که با فاصله زمانی معین از درخت سیب خانه شان تک فیلم بگیرد و وقتی فیلم را با سرعت عادی نشان داد توانست حرکت شکفتن شکوفه های سیب را که طی چند روز اتفاق افتاده بود در چند دقیقه مشاهده کند.
این نوجوان که روش ابداعی اش راهی جدید برای ورود به دنیای اسرارآمیز گیاهان در اختیار انسان قرار داد، ناش اوت نام داشت. اوت برای این کار یک گلخانه مخصوص ایجاد کرد و کار خود را تا آنجا توسعه داد که گیاهان خارجی هم در حيطة آزمایش های او قرار گرفتند.
او ضمن تجربیات خود مشاهده کرد که هر گونه گیاه برای او همان قدر مسائل گوناگون ایجاد میکند که شناسایی یک قبیله جدید برای یک انسان شناس. بسیاری از گیاهان به گفته وی واکنش های به هم ریخته روانشناسانه ای نظیر سردسته عصبی مزاج زنان خواننده اپرا از خود نشان دادند.
او مشکل خود را با اساتید گیاه شناسی دانشگاه نزدیک محل سکونت خود و همچنین بعضی دانشمندان شرکت های بزرگ در میان گذاشت و به تدریج متوجه شد که دلیل بد رفتاری گیاهان او این است که علاوه بر نور و حرارت نسبت به امواج فوق بنفش و تلویزیون و اشعه ایکس حساسیت دارند.
دستاورد شخصی اوت در مورد اثر نور و حرارت همان است که بسیاری از گیاه شناسان، رشد درختان عظیم ارتفاعات آفریقای مرکزی را به آن نسبت داده اند. حدود سی سال پیش از آن یک انگلیسی به نام پاتریک سینگ در کتابی به نام گیاهان با شخصیت) نوشته بود که رشد درختان غول آسا ممکن است نتیجه شرایط محیطی معین مانند حرارت متعادل پایین، ولی کم و بیش ثابت، رطوبت بالای مداوم و اشعه قوی ماوراء بنفش در ارتفاعات باشد.
در سلسله جبال آلپ گیاهانی که در ارتفاعات بالا می رویند عموما کوتاه قد، و همین گیاهان در کوهستان های آفریقای مرکزی بلند قد هستند. پاتریک از گونهای گیاه نام می برد که بلندی آن در انگلستان به حدود شصت سانتی متر می رسد و گل های ریز آبی رنگ دارد.
ولی همین گیاه در دامنه آتشفشان چهارده هزار پایی الگان به صورت درختی با ارتفاع ده متر و به شکل منشورهای قطور سبز و آبی می روید. او از این گیاه در حالی عکس تهیه کرد که تقریبا پوشیده از برف و قطرات یخ از برگهای آن آویزان بود، ولی وقتی همین گیاه را به انگلستان بردند نتوانست حتی زمستان های متعادل را تحمل کند و خشک شد.
درک آقای سینگ که مبنی بر مشاهدات عینی او است با نظریات آقای پیر برتولت شیمیدان فرانسوی خیلی نزدیک است. این دانشمند می گوید: رشد گیاه در خاک ضعیف ارتفاعات آلب به دلیل وجود مداوم نور است و چنانچه روزی محققین ما این امر را بررسی و روشن کنند، خواهیم توانست همین گیاهان را در سواحل دریا هم پرورش دهیم.
آقای اوت جوان با استفاده از روش عکسبرداری متوالی کشف کرد که امواج نوری با طول موجهای مختلف اثرات اساسی ولی متفاوتی روی عمل فتوسنتز گیاهی دارد. در عمل فتوسنتز، گیاه انرژی نور را به انرژی شیمیایی تبدیل می کند و با استفاده از آن از مواد غیر آلی اکسید کربن و آب، ماده آلی هیدروکربوری می سازد و اکسیژن به فضا می دهد.
او ماهها وقت صرف کرد و وسایلی سر هم کرد که بتواند از جریان پروتوپلاسم در گیاه عکس میکروسکوپی بگیرد. او زندگی نوعی علف آبزی را تحت اشعه مستقیم آفتاب فیلمبرداری و مشاهده کرد که مواد حامل کلروفیل به نام کلروپلاست که عامل اصلی فتوسنتز است به طور طبیعی در اطراف سلول ها حرکت میکند.
سپس اشعه ماوراء بنفش را با فیلتر مخصوص حذف کرد و دید که قسمتی از کلروپلاست از جریان جدا شده و در عبور از کناره های سلول ها از حرکت باز ماند.
با حذف قسمت هایی از طیف سمت رنگ آبی و حفظ طیف در سمت قرمز، حرکت کلروپلاست کند و کندتر شد. با غروب آفتاب حرکت کلروپلاست کند و سپس به کلی متوقف شد و نور مصنوعی لامب، هر چند قوی بود ولی نتوانست آن را به حرکت درآورد،
اما روز بعد با طلوع آفتاب مجددا حرکت آغاز شد. اوت جوان تشخیص داد چنانچه اصل فتوشیمیایی که در عمل فتوسنتز گیاهی مشاهده می شود، شامل حيوانات نیز بشود، آن وقت موضوع معالجه با نور رنگی که مدت ها است فراموش شده می تواند روی شیمی بدن انسان مجددا مطرح شود و مانند داروهای شیمیایی در حفظ بهداشت، سلامتی، درمان عصب و روان انسان مفید باشد. در سال ۱۹۶۴ یک مقاله در نیویورک تایمز نظر اوت را جلب و او را به مطالعه اثر امواج تلویزیونی روی انسان و حیوان تشویق کرد.
در این مقاله علمی دو فیزیکدان که برای نیروی هوایی ایالات متحده تحقیق می کردند اعلام کرده بودند که روی سی کودک که روزانه از سه تا شش ساعت و روزهای تعطیل حدود هشت ساعت برنامه تلویزیونی تماشا می کردند آثاری از عصبیت، خستگی ممتد، سر درد، بی خوابی و استفراغ مشاهده شده است. پزشکان علت آن را عدم تحرک دراز مدت کودکان در ساعات مشاهده تلویزیون و نظایر آن ذکر کرده بودند،
ولی اوت به فکر افتاد که ممکن است امواج و بخصوص امواج ایکس در این امر دخالت داشته باشند. اوت برای تعیین اثر احتمالی اشعه ایکس نیمی از صفحه تصویر یک تلویزیون رنگی را با ورق سربی به ضخامت ۱٫۵ میلی متر پوشاند. این صفحه برای جلوگیری از عبور اشعه ایکس در موارد عادی کافی است.
نیمه دیگر صفحة تصویر را با کاغذ سیاه و ضخیم مخصوص عکاسی پوشاند، تا امواج مرئی و ماوراء بنفش را حذف کند و سایر امواج الکترومغناطیسی را عبور دهد. او سه جفت لوبیای جوانه زده را در سه ارتفاع در مقابل دو قسمت صفحه تلویزیون، و شش لوبیای مشابه را در خارج از محوطه آزمایش و به فاصله حدود ۱۵ متری آن در هوای آزاد و تحت نور طبیعی قرار داد.
پس از مدت سه هفته لوبیاها به ارتفاع حدود پانزده سانتی متر رشد کردند و طبیعی می نمودند. در سه لوبیای مقابل کاغذ سیاه عکاسی تغییرات غیر عادی مشاهده شد. ظاهر آنها تا حدی تغییر کرده بود، در مواردی برگ ها مثل شاخک شده بودند و ریشه آنها از خاک به سمت خارج بیرون زده بود.
در این آزمایش بعضی آثار مخرب امواج غیر مرئی تلویزیون بر رشد گیاه مشاهده شد و بنابراین آقای اوت فکر کرد که این امواج ممکن است آثار مشابهی بر انسان داشته باشند و ناراحتی های کودکان نیز مربوط به آن باشد. سال ها بعد که اوت نتیجه آزمایش خود را با بعضی دانشمندان متخصص فضا مطرح کرد، آنها اظهار داشتند که آزمایش رشد گندم در کپسول زیستی در فضا نیز حالت های مشابه لوبیای او را نشان داده.
ابتدا تصور می شود که این تغییر به علت بی وزنی است، ولی بعضی دانشمندان رشد غیر طبیعی ریشه را به تأثیر بعضی انرژی های موجود در فضا مربوط دانسته اند. با توجه به اینکه امواج کیهانی که از بالای سر می آیند قویتر از امواجی هستند که با زاویه می رسند، آقای اون نتیجه گرفت که رشد پایین رونده ریشه در جهت فرار از اثرات این امواج است.
آزمایشات مشابه با همان امواج روی موشهای سفید نشان داد که این موجودات کوچک نیز تحت تأثیر امواج تلویزیونی، نخست حساس و تهاجمی و سپس، آهسته آهسته خواب آلود می شوند، تا آنجا که باید آنها را با دست تکان داد تا در قفس خود کمی حرکت کنند. اوت همچنین متوجه شد که امواج تلویزیون قرار داده شده در گلخانه روی موش هایی که در دو اطاق به جای هشت بچه که قاعدتا بایستی می آوردند، فقط دو بچه آوردند و حدود شش ماه پس از حذف اثر تلویزیون به حالت عادی بازگشتند.
در همان سالها دانش آموزان خواب آلود و کند در مدارس را که یک امر حاد شده بود با داروهای تغییر دهنده رفتار یا قرص آرام بخش مداوا می کردند و توسعه آن باعث دلواپسی والدین و مسئولین مدارس و دولت ایالات متحده را فراهم ساخته بود.
اوت با تکیه بر تجربیات خود احتمال داد که قسمتی از این خواب آلودگی و پرخوابی ها مربوط به امواج مزاحم تلویزیون باشد، لذا به شرکتR . C . A یکی از بزرگترین تولید کنندگان دستگاه های گیرنده پیشنهاد کرد که اثر مخرب امواج تلویزیون خانگی را به رایگان برای متخصصین آن نشان بدهد.
از قرار، رئیس آزمایشگاه زیستی این شرکت گفته بود: این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که حذف این امواج در حال حاضر برای هیج سازنده ای امکان ندارد. اوت می دانست که امواج تلویزیونی قسمت بسیار باریکی از طیف الکترو مغناطیس است و تقریبا شبیه نوری است که از یک عدسی می گذرد، با این تفاوت که نور عدسی در یک جهت متمرکز است، ولی امواج تلویزیونی در تمام جهان پخش می شود.
او اظهار نظر می کند که عدم توجه به این نوار محدود و باریک امواج مثل این است که بگوییم یک کیلو طلا همچون یک هزارم تن است، و یک هزارم، چون عدد کوچکی است، اهمیتی ندارد. این عمل یک سهل انگاری است که با بازی با اعداد پوشش داده می شود.
او می گوید من حرارت بیست و هشت درجه سانتیگراد، که در مقایسه با حرارت خورشید بسیار ناچیز و در حد صفر است، مناسبترین حرارت زیستی است، ولی اگر همین حرارت ناچیز را دو برابر کنیم نزدیک به تمامی موجودات زنده به سرعت فنا می شوند. اوت از طرف شرکت سینمایی معروف پارامونت به هالیوود دعوت شد تا برای یک فیلم جدید به نام (در یک روز شفاف دیدنی ها ابدی است) با شرکت باربارا استرایسند از گل ها فیلمبرداری زمان دار کند.
در این فیلم موزیکال، در مقابل توان استنایی و آواز خواننده، گلها بایستی به سرعت می شکفتند. او برای تسریع در کار فیلمبرداری از روش تحریک گیاه به وسیله امواج فوق بنفش لامپ فلورسنت استفاده کرد و در حین کار متوجه شد که انواع گلهای تزئینی مانند رز،
لاله، شمعدانی، سوسنیها، سنبل و نرگسی ها که در حدود وسط چراغ فلورسنت قرار گرفته بودند سریعتر از سایر گلها باز می شوند. او می دانست که لامپ فلورسنت به لحاظ سیستم امواج شبیه لامپ کاتد تلویزیون و اشعه ایکس است، با این تفاوت که با ولتاژ پایین کار میکند و به دلیل پایین بودن ولتاژ مصرفی، در کتاب ها چنین عنوان می کنند که لامپ فلورسنت برای موجودات زنده امواج مزاحم و مخرب ندارد.
آقای اون پس از پایان کار به آزمایشگاه خود بازگشت و با این تصور که ممکن است مطالب کتاب ها در این مورد اشتباه باشد دست به آزمایشات جدیدی زد. او دو ردیف لامپ تلویزیون تهیه کرد. هر ردیف شامل ده لامپ بود که سر به سر قرار گرفته بودند و یک خط طويل با بیست کاتد نزدیک به هم تشکیل می دادند.
وقتی لوبیاهای جوانه زده شده از نوع آزمایش شده با امواج تلویزیونی را در مقابل آن قرار داد متوجه شد که دانه های قرار گرفته در مقابل وسط لامپ رشد طبیعی دارند. دانه های قرار داده شده به فاصله سه متر از لامپ بدون توجه به موقعیتشان نسبت به لامپ رشد طبیعی دارند.
ولی دانه های نزدیک به انتهای لامپ دچار اشکال شدند. او با تکرار آزمایشات متوجه شد که گیاه نسبت به امواج، بسیار ضعیف تر از آنچه دستگاههای استاندارد برای آن ساخته شده حساس است.
او می گوید: دلیل این حساسیت این است که دستگاه ها هر کدام فقط یک نوع انرژی را نشان می دهند. در حالی که گیاه مجموعه ای از امواج ضعیف را دریافت میکند و تحت تأثیر آن واقع می شود. کار بعدی اوت بررسی اثر امواج نور روی سرطان بود.
یک پزشک محقق سرطان که سرپرست بزرگترین مرکز بررسی سرطان شهر نیویورک بود به او گفت که طی یک آزمایش به پانزده بیمار سرطانی خود توصیه کرده که هر قدر می توانند از آفتاب و فضای آزاد استفاده کنند و او پس از یک دوره آزمایش تابستانی مشاهده کرده که رشد غده سرطانی در چهارده نفر آنان در حد محسوسی کند شده.
از طرف دیگر یک متخصص بینایی از ایالت فلوریدا به وی گفت که یک لایه سلولی از قرنیه چشم که ظاهرا نقشی در بینایی ندارد نسبت به داروهای آرام بخش حساسیت غیر عادی نشان می دهد و از او خواست که با عکسبرداری میکروسکوپی زمان دار، وی را در تعیین علت حساسیت یاری کند.
اوت یک میکروسکوپ با انواع فیلترهای رنگی به کار برد و بدون کشتن سلول ها که در روش های دیگر به کار می رود از تغییرات سلول فیلمبرداری کرد. این آزمایش مشترک نشان داد که امواج نور آبی باعث پیدایش پروتوپلاسم موقت در سلول های رنگی قرنیه می شود، در حالی که امواج نور قرمز باعث از بین رفتن دیواره های سلولی می گردد.
نتیجه جالب دیگر این بود که تحت حرارت ثابت، تغذیه سلول منجر به تکثیر آن نمی شود، در حالی که پایین آوردن حرارت محیط ضمن تغذیه سلولها منجر به تکثیر سلولها و تسریع این عمل می شود. در این آزمایشات همچنین مشاهده شد که فعالیت دانه های رنگی داخل سلول با غروب آفتاب کند می شود و با طلوع آفتاب روز بعد به حالت عادی برمی گردد. این عمل شبیه نتیجه ای بود که اوت روی حرکت کلروپلاست علف آبزی به دست آورده بود.
اوت می گوید: به احتمال قریب به یقین مشابهت های بسیاری بین رشد و رفتار گیاه و حیوان وجود دارد که هنوز به آن دست نیافته اند.
اوت از حاصل آزمایشات به این نتیجه رسید که نارسایی ناشی از امواج مرئی و نامرئی درست مانند نارسایی تغذیه در ایجاد امراض تأثیر دارد. در کنفرانس سال ۱۹۷۰ انجمن پیشرفت علوم دکتر لويس مايرون ضمن بحث درباره تحقیقات اوت روی لوبیا نتیجه گرفت که امواج روی گیاه و حيوان اثر فیزیولوژی حتمی دارد، که به صورت نتیجه شیمیایی قابل مشاهده است.
او با اشاره به آزمایشات مربوط به لامپ فلورسنت و مصرف فوق العاده زیاد این لامپ کم مصرف در ادارات، مدارس، کارخانجات و انبارها، نسبت به اثر طولانی آن روی انسان تذکر داد. آقای اوت با کمک مالی وسیع بنیاد اولین وود، برای تعیین اثر امواج تلویزیونی روی کودکانی که نارسایی رفتاری دارند آزمایشاتی انجام داد.
در این آزمایشات خانم تاکت سرپرست دلسوز یک مدرسه مخصوص کودکان عقب افتاده از منطقه سانتا روزای ایالت فلوریدا با او همکاری داشت. آنها ابتدا تلویزیون های خانگی را کنترل کردند و دیدند که اغلب آنها مقدار قابل توجهی امواج ایکس تولید می کنند.
این امواج در تلویزیونهای کهنه که تعمیر نشده باشد بسیار شدیدتر است. در نتیجه توصیه شد که کودکان ساعات کمتری را پای تلویزیون بمانند و بیشتر در فضای آزاد بازی کنند، و در همان ساعات محدود تماشای تلویزیون نیز تا آنجا که ممکن است از آن فاصله بگیرند.
در پاییز سال بعد خانم تاكت در یک گزارش رسمی نوشت که ناراحتی رفتاری کودکانی که تحت این مراقبت بوده اند تا حد قابل توجهی کاهش یافته. در دهه ۱۹۶۰ کنگره ایالات متحده قانون کنترل امواج را به اتفاق آراء تصويب کرد. نماینده ایالت فلوریدا تصویب این قانون را مرهون خدمات آقای اوت و او نیز متقابلا آن را مرهون گیاهان خود میداند که او را به طرف این تحقیقات راهنمایی و با او همراهی کردند.
محققین ما، گورویج ران و جورج واشنگتن و سایر محققین الکتریک در حقیقت همگی همان نظرات قبلی گالوانی و مسمر درباره خصوصیات الکتریکی مغناطیسی موجودات زنده را تأیید کردند، ولی عجیب است که هیج کس به این نتیجه نرسید که موجودات زنده هم برای خود میدان مغناطیسی دارند.
تئوری میدان الکترو مغناطیسی موجود زنده سرانجام مشتركا به وسیله یک استاد فلسفه دانشگاه بیل به نام نور تروب و استاد دیگر پزشکی و تشریح به نام ساکستون بار بیان شد. این دو نفر ادعا کردند که میدان الکترومغناطیسی یکی از عوامل عمده حیات است و به این ترتیب راهی نشان دادند که به وسیله آن بتوان بسیاری از قوانین علمی شیمی را به هم مربوط ساخت.
آنها به زیست شناسان پیشنهاد کردند که از این طریق به دنبال مسئله قدیمی مکانیزم سلول انسان که با حفظ پیوستگی در هر شش ماه یکبار عوض می شود بروند. این دستاورد در حقیقت جوابی بود برای مخالفان ( مغناطیس حیوانی) مسمر، (الکتریسیته حیوانی) گالوانی، (انرژی حیات) برگسون فیلسوف فرانسوی و وجود خارجی) هانس درایش بیوشیمیست آلمانی.
آقای بار و همکاران آزمایشگاه او ولت متر دقیق و جدیدی ساختند که هیج گونه انرزیی از جسم تحت آزمایش نمی گرفت و بنابر این میدان الکترومغناطیسی موجود زنده را تغییر نمی داد.
او و همکارانش مدت سی سال با این وسیله و وسایل و روش های پیچیده تر تحقیق کردند و در مورد زندگی گیاه و حیوان به نتایج فوق العاده ای رسیدند. یکی از همکاران او به نام دکتر لنگمان که یک متخصص مامایی و زنان بود کشف کرد که لحظة دقيق باروری بانوان و نیز اینکه بعضی بانوان در تمام طول دوران قاعدگی و گاه نیز بدون قاعدگی بارور می شوند با دقت کامل قابل پیش بینی است. روش کار بسیار ساده است و جلوگیری از بارداری بر اساس این شناخت نیز با دستورات و محدودیت های کاتولیک منافات ندارد و با کمک آن، بانوان خود می توانند تشخیص بدهند چه موقع بارور می شوند یا نمی شوند.
خود آقای بار کشف کرد که نارسایی و مرض در بعضی از اعضای بدن مدتها قبل از آنکه خود را نشان بدهد قابل تشخیص است و مقدار بهبود زخم قابل اندازه گیری است. در مورد گیاهان، آقای بار میدان حیات را کشف و نام گذاری کرد و دید که وقتی تغییری در یک ژن دانه گیاه حاصل شود طرح شبکه الکتریکی آن به طور فاحشی تغییر میکند.
کشف جالب دیگر او برای تهیه کنندگان گونه های جدید گیاه این بود که با بررسی میدان الکتریکی یک دانه می توان سلامت و مقاومت گیاهی را که بعد از آن پدید می آید اندازه گیری کرد. آقای بار به مدت حدود بیست سال میدان الکتریکی درختان محوطه دانشگاه بیل و آزمایشگاه خود را اندازه گیری و ثبت کرد و دریافت که این موجودات پر طاقت و به ظاهر بی تحرک میدان الکتریکی مرتبط با ماه دارند.
این میدان از طرفی با انفجارات خورشیدی تغییر می کنند و علاوه بر این یک دوره تپش سه ماهه و شش ماهه دارد، که معلوم نشد مربوط به کدام میدان زمینی یا کیهانی است. یکی از شاگردان آقای بار به نام لئوناردو راویتس که بعدها روانپزشک شد، به وسیله یکی از ابزارهایی که بار در سال ۱۹۴۸ ساخته بود توانست عمق خواب مغناطیسی انسان را اندازه گیری کند.
او به این نتيجة تکان دهنده رسید که تمام افراد در اغلب اوقات تحت خواب مغناطیسی زندگی می کنند ولو این که کاملا هوشیار به نظر برسند. اندازه گیری مداوم میدان حیات افراد نشان می دهد که شدت ولتاژ میدان دچار تناوب است و به نوبت، بر حسب احساس بدی یا خوبی افراد، به یک حداقل یا حداکثر می رسد و تابع مجموعة او است.
با رسم منحنی این تغییرات می توان زمان خوبی یا بدی افراد را از هفته ها قبل پیش بینی کرد. محققين تناوب در زیست، این نظر را مربوط به دکتر ویلهلم فلیس می دانند که نامه های او به فروید تأثیر عمده ای داشته و او را در زمان تحلیل شخصی اش بسیار راهنمایی کرده است.
حاصل یک عمر تحقیق آقای بار که به وسیله راویتس پیگیری و کامل تر شد، نشان می دهد که میدان انرژی ارگانیسم زنده در تغییرات داخلی آن اثر دارد و پیشنهاد می کند، همان طور که مارسل فوگل گفته مغز با تعدیل این میدان می تواند به طور مثبت یا منفی روی مواد مرتبط با آن تأثیر بگذارد.
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…