نام مغازه از یک لغت یونانی گرفته شده که جمع معانی دو لغت حساسیت و تشعشع را دارد. این لغت همچنین برای تحقیق امواج خارج از طیف الکترومانید تیک کاربرد علمی دارد. مغازه فوق که بیش از پنجاه سال سابقه دارد و به وسیله آقا و خانم لامبرت اداره می شود انواع کتابها و وسایل پاندول گری را برای آب یابی، یافتن وسایل مخفي و تعيين سلامت عرضه می کند.
نویسندگان کتابها را دانشمندان و صاحب نظران کلاسیک تا اشراف و فیزیکدانان معتقد تشکیل می دهند. ویترین های چوبی و برنجی این بازار پاندول گری، از جمله وسایل جالبی را در خود دارد که بعضی ساده و بعضی پیچیده تر است و برای حفاظت از اثر مخرب یا اثر مفید امواج یا تشدید امواج و یا سازگار سازی آن قابل استفاده است.
در اغلب این وسایل که بعضی ساخت خارج است پاندول یک عنصر اصلی است و ممکن است اجزای دیگری هم داشته باشد. مشتریان آن غالب پزشکانی از سراسر جهان هستند و از آنها برای تشخیص و مداوای امراض استفاده میکنند.
وزنه پاندول از انواع فلزات، سنگ یشم، عاج، بلور هشت وجهی کوارتس و غیره است که به انتهای یک قطعه نخ یا زنجیر بسته شده و در یک کیف مخملی زیبا عرضه می شود و از قرار جنس قطعات پاندول هرچه باشد از خواص دستگاه نمی کاهد.
در آمریکا یکی از پیشروان علمی پاندول گری یک فیزیکدان بازنشسته به نام دکتر هاروالیک است که تا سال های اخیر مشاور ارتش آمریکا در کاربرد مواد بوده و به قول خودش می خواهد حصار لطمه زننده ای را که در پنجاه سال گذشته پاندول گری را در خود داشته بشکند و آن را بشناسند. دکتر هاروالیک آزمایشگاه و محل کار را در منزل خود در ساحل رودخانه پاتوماک در ایالت ویرجینیا مستقر کرده.
او با آزمایشات دقیق برای اولین بار نشان داد، که پاندول ها با نسبت متفاوتی نسبت به امواج الکترومانیه تیک و میدان متناوب مانیه تیک با فرکانس یک تا یک میلیون در ثانیه و حتی میدان مانیه تیک ساکن حساسیت دارند. او به این نتیجه رسیده که در هنر پاندول گری چه در آب یابی یا یافتن لوله های زیر زمینی یا کابل یابی و یا تعيين حفره و تونل، شخص پاندول گر در حقیقت شدت میدان مانید تیک را برداشت می کند.
در هر حال خاصیت پاندول و کاربرد آن خیلی بیش از تعیین آب زیرزمینی یا برداشت اختلاف میدان مانید تیک است. در یک کلام پاندول برای جستجوی هر چیزی کاربرد دارد. آقای شیلی مدیر سابق انجمن پاندول گران آمریکا در پایان یک دوره آموزشی در یکی از پایگاه های دریایی ایالت فلوریدا موفق شد با نمایش جالبی دیگران را به تعجب وادارد.
او از آنان خواست که چک ماهیانه اش را در یک نقطه دلخواه از ساختمان عظیم دو طبقه پایگاه مخفی کنند و سپس با کمک یک پاندول کوچک در همان جلسه موفق شد آن را پیدا کند. احتمالا مشهورترین پاندول گر آمریکا هنری گراس است. آقای گراس که از کارکنان نیروی دریایی است توان پاندول گری روی نقشه را دارد.
او در حالی که در پشت میز صبحانه در آشپزخانه منزل خود نشسته بود به کمک پاندول و از روی نقشه نقاطی را در جزیره مستعمره انگلیسی برمودا تعیین کرد و اظهار داشت این نقاط دارای آب شیرین زیرزمینی است. حفاری های بعدی در این نقاط به آب رسید و جزیره بی آب برمودا در اثر خاصیت پاندول و هنر آقای گراس صاحب آب شد. آقای هاروالیک و فیزیکدان هایی مانند ایشان هنوز نتوانسته اند تحلیلی قطعی برای آب یابی به وسیله نقشه و پاندول ارائه کنند.
آنچه مسلم است فرد پاندول گر در این نوع عملیات به اطلاعاتی خارج از محدوده فیزیکی عادی انسان دست می یابد. این اطلاعات ممكن است در نقاطی بسیار دور از او در سطح یا در فضا و یا در اعماق قرار داشته باشد. آقای رکسفورد دانیل از شرکت کنکورد ایالت ماساچوست آمریکا و دارای بیش از ربع قرن سابقه تحقیق پیشرفته در امر تداخل امواج فضایی و اثر آن بر محیط زیست در این باره می گوید:
من به این نتیجه رسیده ام که نوعی انرژی فراگیر در کیهان وجود دارد که هوشیار است و جواب مسائل را در اختیار ما می گذارد. انرژی کیهانی، همه مواد کشف شده را شامل می شود. و به هیچ وجه محدود به مواد الكترومانیه تیک یا چهارچوب حواس انسان نیست.
پاندول اگرچه یک وسیله مفید است، ولی برای ارتباط با انرژی کیهانی هنوز بسیار مقدماتی و نارساست. وظیفه انسان و یک هدف بسیار ارزنده برای وی بررسی کامل انرژی کیهانی و جنبه های مختلف ارتباطی و استفاده از آن است. یکی دیگر از پیشروان پاندول گری شخص فرانسویی به نام آندره بویس است.
این شخص که در اواسط جنگ جهانی دوم درگذشت در امور مختلف از خود نبوغ فوق العاده نشان داد. یکی از کارهای مهم او بررسی خواص هرم خئوپس از اهرام مصر است. او کشف کرد چنانچه جسد حیوانی در موضع معینی از یک مدل هرم قرار داده شود به تدریج آب آن گرفته شده و به خودی خود مومیایی می شود.
بهترین موضع، دقیقا نقطه ای در محور قائم هرم و در یک سوم ارتفاع از کف آن است و این همان نقطه ای است که جسد مومیایی فرعون در آن یافت شد. آقای بویس در توضیح کشف خود طی یک نظریه غیرعادی می گوید: از شمال زمین، مانید تیک مثبت به طرف جنوب جاری است و مانید تیک منفی از شرق به غرب جریان دارد. این جریانات در سطح زمین از بدن موجودات عبور می کند.
هر آنچه در سطح زمین در جهت شمال به جنوب قرار گیرد بسته به شکل و غلظت آن، کم و بیش دو قطبی می شود. جریانات مثبت و منفی زمینی هر دو از یک پای انسان وارد شده و از دست مقابل خارج می شود. همزمان با آن جریانات کیهانی از سر انسان وارد شده و از دست و پای دیگر خارج می شود. اگر چشم انسان باز باشد این جریانات از چشم هم خارج می شود.
هر جسمی که در خود آب داشته باشد این جریانات را در خود ذخیره کرده و به تدریج به صورت تسعسع از خود خارج می کند. خروج جریانهای ذخیره شده در بدن و تداخل آن با سایر نیروهای مغناطیسی بر حرکت پاندول اثر می گذارد. به این ترتیب بدن انسان به عنوان یک خازن متغیر، کاشف، انتخاب کننده و تقویت کننده امواج کوتاه و خیلی کوتاه عمل می کند.
بدن رابطی است بین الکتریسیته حیوانی گالوانی و الکتریسیته غير حیوانی ولتا۔ آقای بویس کشف کرد که: پاندول برای دروغ سنجی قابل استفاده است. وقتی کسی با صداقت همان چیزی را می گوید که در ذهن خود دارد، تغییری در تشعشعات او ایجاد نمی شود و پاندول را متأثر نمی کند. وقتی چیزی برخلاف افکار و اطلاعات خود بگوید امواج ساطعه او کوتاه تر و منفی می شود.
او به تقلید از مصریان باستان پاندولی متشکل از یک کریستال مجهز به نوک فلزی و آویخته از دو نخ ابریشمی قرمز و بنفش ساخته. این پاندول به وسیله قطبهای آهنربا جذب یا دفع می شود و به همین دلیل آن را مانیه تیک سنج و موادی مانند آهن، کبالت، نیکل، منگنز، کرم و تیتانیم را که به وسیله آهنربا جذب می شوند مانیه تیک و موادی مانند مس، قلع، روی، سرب، گوگرد و بیسموت را که دفع می شوند ضد مغناطیس نامید.
او با قرار دادن یک میدان مانید تیک سلونوئیدی در فاصله بین وزنه و انتهای بالای پاندول می تواند میدان های مانید تیک بسیار ضعیف مانند میدان مانید تیک تخم مرغ غیر بارور را کشف کند. رنگ قرمز نخ ابریشمی را معادل ارتعاش اتمی آهن مغناطیسی و رنگ بنفش را به عنوان ارتعاش مسی ضد مانیه نیک معرفی می کند.
آقای بویس متوجه شد که با اندازه گیری شدت و ضعف تشعشع خوردنی ها به وسیله پاندول می توان درجه حیات و تازگی آنها را تعیین کرد. او برای اندازه گیری فرکانس تشعشع خوردنی ها دستگاهی به نام بیومتر ساخت. این وسیله عبارت از یک خط کش است که به طور اختیاری بر حسب سانتی متر تقسیم بندی شده و به همراه یک پاندول به کار می رود.
این وسیله میدان انرژی با نوسان یک هزارم میلی متر و یک صدهزارم میلی متر را نشان می دهد و در حقیقت باندی از صفر تا ده هزارم انگستروم را می پوشاند. بویس یک قطعه میوه و سبزی یا هر خوردنی دیگر را در انتهای خط کش قرار می دهد. تعيين فاصله شدت میدان جسم خوردنی به اندازه ای است که روی حرکت پاندول اثر می گذارد و نمایانگر درجه حيات و تازگی آن خوردنی است.
بویس می گوید: میدان تابش خصوصی هر جسم در فاصله معینی از آن به وسیله میدان انرژی خندی می شود و در هر آزمایش، او در حقیقت فاصله این نقطه تا جسم را اندازه گیری می کنند. پاندول گران می گویند: وقتی دو جسم مشابه به فاصله حدود ۹۰ سانتی متر از یکدیگر قرار بگیرند یکدیگر را دفع می کنند. وقتی یکی از دو جسم بزرگتر باشد میدان آن داخل میدان جسم کوچکتر می شود.
آقای سیمونتون کشف کرد، غذایی که دارای میدان تابش ۸۰۰۰ تا 10.000 انگستروم در وسیله بيومتر باشد باعث حرکت یک پاندول ساده با سرعت قابل توجه ۴۰۰ تا ۵۰۰ دور در دقیقه و با شعاع ۸۰ میلی متر می شود. غذایی که دارای میدان ۶۰۰۰ تا ۸۰۰۰ انگستروم باشد می تواند باعث حرکت پاندول با سرعت ۳۰۰ تا ۴۰۰ دور در دقیقه و با شعاع ۶۰ میلی متر شود. گوشت، شیر پاستوریزه و سبزی هایی که بیش از حد پخته شده باشند معمولا میدانی کمتر از ۲۰۰۰ انگستروم دارند و توان کافی برای به حرکت درآوردن پاندول را ندارند.
ممکن است سؤال شود که انتخاب انگستروم به عنوان یک واحد اختیاری در دستگاه بیومتر بر چه اساسی است. آقای کروران در مقدمه ای که بر کتاب آقای سیمونتون نوشته در جواب این سؤال می گوید: انتخاب انگستروم برای این سیستم فرقی با سایر واحدهای علمی من کالری برای اندازه گیری درجه غذاییت ندارد. کالری در فیزیک عبارت از مقدار حرارتی است که باید به یک گرم آب داده شود تا تحت شرایط تعریف شده حرارت آن به اندازه یک درجه سانتیگراد اضافه شود.
انتخاب هر واحد برای بیان درجه یک موجودیت است و انگستروم هم در حقیقت به خوبی همین منظور را تأمین می کند.
واحد انگستروم انتخابی آقای بویس برای ما آسان کرد که تعیین کنیم پنیر عدد ۱۵۰۰ و روغن زیتون تازه عدد ۸۵۰۰ را به ما نشان می دهد که نشانگر مزیت روغن زیتون نسبت به پنیر است. کروران اضافه می کند: طیف امواج تابسی از میوه، سبزی و سایر مواد غذایی بیوشیمیایی که به وسیله پاندول احساس می شود برای ما کاملا ناشناخته است و احتمالا خارج از طیف امواج مانیه تیک است. حقیقت این است که اثر چنین انرژی با روش پاندول گری قابل مشاهده است و کاربرد آن نیز ساده و همگانی است.
آقای بوریس لاکوفسکی در مکانیزم بخش و مشاهده انرژی مواد می گوید: انرژی به صورت امواج ضعیف از مواد خوردنی ساطع شده و به وسیله اعصاب دست انسان دریافت و سپس به وسیله وزنه پاندول تقویت می شود. این اظهار نظر به وسیله آزمایشات علمی آقای جان مرتا در مونترال کانادا تأیید شده است.
در آزمایشگاه وی به خوبی ملاحظه می شود که ابتدا اثری در دستگاه آنسفالوگراف ثبت می شود و به فاصله کسری از ثانیه یک حرکت بسیار جزئی عضلانی در مچ دست ایجاد می شود. آقای مرتا دستگاهی ساخته که می توان آن را به هر موضع از بدن مانند انگشتان، بازو، شانه، سر یا پا یا هر نقطه دیگر بدن وصل کرد که همان کار پاندول را انجام می دهد.
آقای سیمونتون در ادامه اظهار نظرهای لاکوفسکی می گوید: وقتی سلول عصبی انسان بتواند امواج را بگیرد حتما می تواند آن را انتقال دهد. گیرنده و فرستنده باید بتوانند نسبت به موج معینی همساز شوند تا عمل ارسال و دریافت انجام شود. لاكوفسکی این سیستم را با دو پیانو مقایسه می کند که وقتی نت معینی روی یکی از آنها نواخته شود سیم و نت مشابه آن در بیانوی دوم به ارتعاش و صدا در می آید. بعضی پاندول گران عقیده دارند که مرکز حساس انسان ممکن است در محدوده شبکه خورشیدی در اطراف معده قرار داشته باشد. آقای هاروالیک در تحقیقات اخیر خود سعی کرده این نکته را روشن کند.
او یک صفحه عایق امواج مغناطیسی به ابعاد ۸ فوت در ۱۰ اینچ را به صورت استوانهای دولا خم کرد. استوانه را به صورت افقی روی یک پایه قائم نصب کرد، به طوری که با حرکت آن در امتداد قائم می توانست نقاط معینی از ارتفاع بدن یک انسان به عرض ۱۰ اینچ را که در وسط استوانه عایق قرار داشت بپوشاند.
هاروالیک شخص این وسیله را روی بدن خود مورد آزمایش قرار داد. ابتدا با چشمان بسته سر خود را در داخل پوشش عایق مغناطیسی قرار داد ولی با نزدیک شدن یک میدان مغناطیسی، اعصاب او علائم را درک و به وسیله پاندول تقویت کرد. پوشش شانه ها نتیجه مشابه داد.
او به تدریج حلقه محافظ را پایین آورد و وقتی در امتداد دنده های هفت تا دوازده سینه خود قرار داد دیگر نتوانست علائم مغناطیسی را درک کنند. این آزمایش نشان داد که مرکز یا ناحیه حساس انسان در حدود فاصله ناف تا جناق سینه قرار دارد. او امکان وجود نقاط حساس دیگری در سایر نقاط بدن را نفی نمی کند. دکتر کوپ از کشور سوئیس که سال ها به دنبال یافتن نقاط سرطان زا در بدن انسان تحقیق کرده در سال ۱۹۷۲ در گزارش خود از یک مهندس آلمانی نام می برد که آزمایشاتی شبیه هاروالیک انجام داده.
وقتی سر او در میدان انرژی یک نوار حامل میدان مؤثر بر پاندول قرار گرفته اثری بر پاندول مشاهده نشده ، ولی وقتی شبکه خورشیدی او در میدان قرار داده شد، پاندول عکس العمل نشان داده و در دست او به حرکت در آمده است. روش استفاده از پاندول برای تعیین درجه تابش مواد غذایی عملا در یک جدال مرگ و زندگی به وسیله آقای سیمونتون کشف شد.
او در دوران جنگ جهانی دوم پس از پنج بار عمل جراحی در حالی که به شدت از بیماری سل رنج می برد در یک قطار بهداشتی مسافرت می کرد. یک شب سخنان نجواهای دو نفر از کارکنان را که در زیر نور لرزان چراغ نفتی با هم صحبت می کردند و از مرگ قریب الوقوع او بحث داشتند شنید.
یکی از آن دو می گفت: رژیم غذاهای مقوی که به او داده شده، یک جگر او را از بین برده و آثار جنبی ناخواسته دیگری ایجاد کرده. سیمونتون که نیم نفسی داشت به یاد سیستم بویس و امکان تشخیص غذاهای سالم و خوب از غذای مسموم افتاد. او از همان لحظه از این روش استفاده کرد و نه تنها از سل و آثار جنبی آن رها شد، بلکه آنچنان سلامتی یافت که در سن شصت و شش، و شصت و هشت سالگی صاحب دو فرزند شد و در سن هفتاد سالگی هنوز تنیس بازی می کرد.
سیمونتون می گوید که وقتی به عنوان یک مهندس جوان وارد ارتش فرانسه و مأمور کار در بخش علمی رادیو شد، علم جوان رادیو همان وضعی را داشت که امروز سیستم پاندول دارد. او در این دوران تجارب بسیاری آموخت و با مردان بزرگی همکار شد. یکی از این افراد، دانشمند بزرگ علوم تجربی اویس بروگلی بود که در ایام جنگ جهانی ثابت کرد که هر جسم و حتی هر ذره تا فوتون نور،
امواج معینی به همراه خود دارد. با چنین سوابق و تجاربی در برق و رادیو آقای سیمونتون متوجه اهمیت روش بویس و امکان تشخیص درجه حيات و ارزش غذایی مواد به وسیله اندازه گیری درجه تابش آنها شد. او تعیین کرد که شیر تازه عدد ۶۵۰۰ انگستروم را می دهد ولی پس از ۱۲ ساعت حدود ۴۰ درصد و پس از ۲۴ ساعت ۹۰ درصد تابش خود را از دست می دهد. پاستوریزه کردن، تابش شیر را به کلی از بین می برد و همین مرگ تابش، در پاستوریزه کردن آب میوه و سبزیها اتفاق می افتد.
آب سیب پس از پاستوریزه شدن تا درجه خون مرده انسان سقوط می کند و عدد تابش آن از ۸۰۰۰ انگستروم به صفر می رسد. در مقابل، يخ زدن میوه ها و سبزیها عمر مفید آنها را طولانی می کند. هنگامی که آنها را از فریزر خارج کنیم، همزمان با باز شدن یخ تابش آنها به حدود تابش زمان تازگی شان می رسد. نگهداری غذا در یخچال اثر مشابه ولی با ارزش کمتری دارد.
برای مطالعه ادامه مطالب اینجا کلید کنید…