او معتقد بود آنچه باعث مرض می شود تنها میکروب نیست، بلکه میکروب و زمینه مساعد، ناشی از تغذیه ناسالم است. در سال ۱۹۳۸ پزشک انگلیسی دیگری به نام ورانش کتابی به نام (چرخه سلامت) منتشر کرد و توانست نظر جامعه پزشکی را به ارزش تغذیه سالم و نظرات کاریسون جلب کند.
او در مقدمه کتاب خود طی سؤالی تکان دهنده می پرسد: چرا ما در کلاس های درس دانشجویان و پزشکان جوان با افراد و مدل های مریض تعلیم می دهیم، و چرا افراد بشاش و سالم را نمونه قرار نمی دهیم. پایه و محور تعلیمات پزشکی، مریض شناسی است، در حالی که باید سلامت شناسی و بهداشت باشد؟
کاریسون در دوران بازنشستگی به خاطر تخصص و تبحرش به عنوان پزشک مخصوص ژرژ پنجم پادشاه انگلستان انتخاب شد، ولی حاصل تحقیقات و نظريات او توفیقی نیافت و همگانی نشد. در یکی از شماره های سال ۱۹۴۹ روزنامه معروف واشنگتن پست آمده است که آقای دکتر إلمر نلسون سربرست انستیتوی تغذیه و داروی آمریکا در یک جلسه رسمی شهادت داده که:
اینکه گفته شود بدنی که خوب تغذیه شود در مقابل بیماری ها مقاومت بیشتری دارد کاملا غیر علمی است. نظر شخص من این است که هنوز دلايل و تجربه کافی در دست نداریم که تغذیه نامناسب باعث آمادگی بیشتر افراد در مقابل امراض می شود.
قارچ شناس جوانی به نام آلبرت هوارد از طرف لرد کرزن نایب الحکومه انگلستان در هند دعوت شد تا در مؤسسه تازه تأسیس تحقیقات کشاورزی ایالت بنگال هندوستان در شهر پوسا مشغول به کار شود.
هوارد معتقد بود که تحقیقات در آزمایشگاه و گلخانه های در بسته جوابگوی واقعیات کشاورزی نیست و بخصوص نسبت به کارآیی مطلق مواد شیمیایی در کشاورزی به آن صورت که ادعا می شد با شک و تردید می نگریست. او یک مزرعه هفتاد و پنج جریبی را برای آزمایشات در مقیاس واقعی اختصاص داد.
با مراجعه به کشاورزان بومی و ملاحظه آنها و مطالعه روش های سنتی متوجه شد که آفات در مزارع آنان بسیار کمتر از مزارع صنعتی غرب است.
آقای هوارد به اطاعت از روش های سنتی، نخست با استفاده از خاک نباتی و کود حیوانی اقدام به احیاء و آماده سازی خاک کرد و در ضمن کشت، از مصرف مواد شیمیایی چه به عنوان کرد و چه به عنوان حشره کش خودداری کرد.
او در پایان کار و در سال ۱۹۱۹ موفق شد بدون استفاده از کودها و سم های کشاورزی و حتی کارشناسان کشاورزی و روشهای گرانقیمت، یک کشت تقریبا بدون آفت به ثمر برساند. او سپس دریافت که گاو نر، یعنی عامل مهم کشاورزی هندی آن روز، وقتی با علوفه زمینی که از خاک مناسب بر آمده تغذیه شود از امراض شایع دهان مثل تب برفکی و وبای گاوی و سایر بیماریهای میکروبی مصون است.
او در یادداشت های نوشت: با آنکه گاوهای مزرعة من غالبا با گاوهای مریض تماس دارند، ولی دچار چنین مرض هایی نمی شوند. من بارها دیده ام که گاوهای من چمن کوتاه مزرعه گاوهای مریض را بو میکنند یا حتی به هم پوزه می مالند و گاهی همدیگر را می لیسند، ولی زنجیره خاک، علوفه و تغذیه سالم، مانع بر تری میکروب بر حیوان می شود.
هوارد پس از این موفقیت تصمیم گرفت برنامه آماده سازی خاک با استفاده از منابع طبیعی را در ایستگاه کشاورزی خود توسعه دهد و یک مرکز تبدیل زباله به کود ایجاد کند. او دچار اشکالاتی شد که اجرای برنامه او را متوقف ساخت.
خودش می نویسد: در بنیاد تحقیقات کشاورزی واحدهایی جاذب و با نام های دهان پرکنی مانند: قارچ شناسی، حشره شناسی، گونه سازی، باکتریولوژی، شیمی کشاورزی و کشاورزی عملی ایجاد شد. برای این واحدها آنچنان نتایجی پیش بینی و مقرر شد که خود مؤسسه مهمتر از هدف های آن شد.
در این حال جای چندانی برای واحد بهسازی خاک و تنها مدافع آن که من بودم وجود نداشت و آزادی عمل من محدود شده در بنیاد تحقیقاتی ما که متأسفانه بیش از حد شاخه شاخه و تخصصی شده، درخواست من از طرف تخصیص دهندگان اعتبار به منزله تکرار کارهای سایر شاخه ها تلقی و به شدت پس زده شد، و به این ترتیب من موقتا دچار توقف و شکست شدم.
آقای هوارد برای خروج از این بن بست اقدام به جمع آوری کمک و تأمین منابع مالی جدید کرد و در نتیجه (انستیتوی صنایع گیاهی) را در محلی به فاصله سیصد مایلی شمال شرقی بنگال ایجاد کرد تا با آزادی عمل فعالیت کنند، چرا که عامل عمده کشت پنبه بهسازی خاک است. او در محله پنبه خیز اطراف انستیتوی خود به نام ایندور، زمینه لازم را برای فعالیت علمی به دست آورد.
او روشی را ابداع کرد که امروزه به نام روش ایندور معروف است. با استفاده از روش ایندور او در مزرعه نمونه انستیتو، از واحد سطح زمین تا سه برابر مزارع اطراف، پنبه برداشت و محصول او سالم و بدون آفت بود. هوارد بعدها این موفقیت را یک قدم در جهت اثبات نظریه کشاورزی خود انگاشت و نوشت که وقتی شرایط خاک از حد معینی پایین تر باشد، انواع امراض گیاهی مجال خودنمایی پیدا می کنند.
هوارد عقیده داشت که روش او شامل دو اصل مهم است، اول اینکه ترکیب خاک مناسب باشد و دوم اینکه در مزرعه آن چیزی کشت شود که خاک، ذخایر لازم طبیعی برای آن را دارا باشد. هوارد حاصل تجربیات و نظریات خود را در کتابی تحت عنوان (اضافات کشاورزی و تبدیل آن به خاک برگ) منتشر کرد.
این کتاب با استقبال و تشویق جهان کشاورزی مواجه شد، به غیر از انگلستان که محققان تولید پنبه نسبت به آن بی توجهی و بعضی مخالفت نشان دادند، و دلیل این امر نیز نظرات کاملا ابتکاری هوارد بود. این گروه متخصصان مطلقا عقیده داشتند که فقط با ایجاد گونه های جدید می توان تولید را از نظر کمی و کیفی بالا برد و مبارزه با آفات هم فقط در استفاده از سموم شیمیایی است.
علت دیگر این بود که روش هوارد برای بهسازی خاک با مواد طبیعی چند سال وقت می گرفت. به عبارت دیگر در این روش باید مصرف مواد شیمیایی به عنوان تقویت کننده را کنار گذاشت و زمین را با کمپوست، مخلوطی از بقایای پوسیده حیوانی و نباتی به نسبت یک به سه تقویت کرد. هوارد خطری را که متوجه تجارت شیمی کشاورزی کرده بود به خوبی درک می کرد.
روش انقلابی او به صورت تولید انبوه کمپوست و مشاهده عینی منافع استفاده از آن به وسیله کشاورزان ممکن بود ساختار تحقیقات کلاسیک کشاورزی آن روز را در زمینه کشت کتان بر هم زند. محققین سایر گیاهان نیز این خطر را احساس کردند و جامعه تولید و توزیع و حامیان کودها و سموم شیمیایی جبهه مشابهی در مقابل او تشکیل دادند.
در سال ۱۹۳۵ هوارد به انگلستان رفت و در آنجا دانشجویان بخش کشاورزی دانشگاه کمبریج از او خواستند که درباره روش ایندور برایشان سخنرانی کند. او برای ایجاد زمینه قبلی در دانشجویان و تبدیل سخنرانی به یک جلسه سازنده گفت و شنود، اصول نظریات خود را از پیش تکثیر و توزیع کرد و وقتی به جلسه سخنرانی وارد شد کلیه دانشجویان و استادان آن دانشگاه را در جلسه حاضر یافت.
او با توجه به سوابق مخالفتها احساس کرد که ممکن است در جلسه، مخالفت های همه جانبه از طرف شیمیدانها، گونه سازها، قارچ شناسها و همه کارکنان دانشگاه که از این لحاظ در مقابل او هستند ابراز شود. او در پایان جلسه اظهار داشت: در اینجا هم، من احساس کردم افرادی تحصیل کرده، با دانش ولی با تجربه ناچیز در مقابلم قرار گرفته اند.
متوجه شدم با افرادی طرف هستم که سؤالاتشان نامربوط و غافلگیرانه است، و به این نتیجه رسیدم که نمی توان از دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی انگلستان انتظار داشت که کمکی به تکنیک کشاورزی کمپوستی کنند. برداشت او درست بود. در سخنرانی دیگری که تحت عنوان (بهسازی و حفظ باروری خاک) در کلوپ کشاورزان ایراد کرد سیل اعتراضات بر او وارد شد.
او در جواب فقط اظهار داشت که جواب آنها را به زودی به صورت نوشتار در مزرعه بیان خواهد کرد. دو سال بعد پیش بینی او درست از آب در آمد. سیر برنارد گرین ول که دستورالعمل هوارد را با دقت در دو مزرعه خود به کار گرفته بود به کلوب کشاورزان گزارشی داد که چیزی بیش از تأیید کامل این روش بود.
البته دانشمندان و فروشندگان مواد شیمیایی که برای آن جوابی نداشتند از حضور در جلسه ای که برای این گزارش تشکیل شد خودداری کردند. سرانجام با وجود این برخوردهای خشن جوامع دانشگاهی و تحقیقاتی آقای هوارد مانند آقای کاریسون از طرف دربار انگلستان به خاطر موفقیت هایش مورد تقدیر قرار گرفت، و روش او به وسیله معدودی پیگیری و تقلید شد.
یکی از افرادی که روش ایندور را پیشه کرد خانمی به نام ایو بالفور بود. این خانم از کودکی مرتب دچار سرماخوردگی از ناحیه سر می شد که در تمام طول زمستان ادامه داشت و علاوه بر آن دچار سردردهای مکرر می شد. او در زمین خود با روش ایندور گندم کاشت و از همین گندم برای خود آرد و نان تهیه کرد.
با رسیدن اولین زمستان از سردرد دیرینه او خبری نبود و سرما و رطوبت زمستان نیز نتوانست سرماخوردگی و ناراحتی را به او برگرداند. کتابی که خانم بالفور تحت عنوان (خاک سر زنده) نوشت، محبوبیت عامه یافت و سيل مصاحبه کنندگان موافق را به سمت او سرازیر کرد و در نتیجه کارهای کاریسون و هوارد مجددا زنده شد. او در کتاب خود رابطه سلامت انسان و حیوان با استفاده از غذاهای به دست آمده از خاک کمپوستی را با ذکر جزئیات شرح داد.
او در پایان کتاب با اشاره به غلبه نازیسم بر بخش بزرگی از اروپا نوشت: غلبه انسان بر زمین شبيه غلبه نازیسم بر اروپاست و همان طور که امروز اروپا علیه ظلم به پا خاسته طبیعت نیز عليه استثمار انسان قیام می کند. خانم بالفور به تجارب خود ادامه داد و تصمیم گرفت دو بچه خوک خود را که در سن یک ماهگی به اسهال سفید مبتلا شده بودند با محصول خاک طبیعی سرشار از کمپوست و از زمینی که به آن کود شیمیایی داده نشده بود معالجه کند. مطالب مندرج در کتاب ها حاکی از آن بود که این مرض ناشی از کمبود آهن است و سبزی های آهن دار را تجویز می کرد.
او نتیجه می گیرد که مواد شیمیایی مصنوعی، خاک را تباه می کند و اثر مداوا کننده مستقیم آن را از بین می برد. یک کشاورز انگلیسی به نام فرند سایکس که کار اصلی او پرورش اسب های اصیل بود نظریات هوارد را جالب یافت. او یک زمین متروک به مساحت ۷۵۰ جریب را در ارتفاعات حدود هزار پایی مشرف بر دشت سالیزبوری خریداری کرد.
سایکس به عنوان یک مشاور با تجربه کشاورزی تشخیص داد که زمین مورد نظر سال ها زیر کشت ثابت بوده و عملا خاک آن ارزش کشاورزی خود را از دست داده و به همین علت جایگاه انواع آفت ها نیز شده است و بر آن شد که ابتدا با اجرای کشت متنوع و دورهای آن را احیاء کند.
سایکس مدت ها قبل از آنکه اصطلاح اکولوژی مطرح شود یک فرد طرفدار حفظ محیط زیست بود و ده سال قبل از اینکه راشل کارسون با کتاب معروف خود به نام (بهار خاموش) جهان را تکان بدهد مخالفت خود را با مصرف سمومی مانند د.د.ت اعلام داشته و در کتاب (غذا، کشاورزی و آینده) نوشته بود: وقتی طبیعت را به سموم آلوده کنیم اولین واکنش طبیعت مبارزه با سم است و گونه های جدیدی را ایجاد میکند که در مقابل سم مقاوم باشند.
اگر شیمی، سم قویتری به کار برد، طبيعت گونه های مقاوم تری را به وجود خواهد آورد و در این راه دور باطلی ایجاد می شود که قدم به قدم سموم کشنده تر و در مقابل، حیات داران طبیعت مقاوم تر می شوند و نمی توان ادعا کرد که در این مسابقه مرگ، انسان پیروز می شود و یا خود اصولا قادر به مقاومت و کنار ماندن از خطر خواهد بود. سابقه کشاورزی سایکس بر این اصل قرار داشت که خاک یک استعداد بهره دهی نهان دارد که با پرستاری و توجه می توان آن را به ظهور آورد.
او عقیده داشت که در روش طبیعی، بهسازی خاک با استفاده از مواد سنتی و کشت مناسب و بدون مصرف هیچ گونه مواد شیمیایی اعم از کود و سم کاملا امکان پذیر است. با این افکار و عقاید که فانتزی می نمود حاصل آزمایش خاک بیست و چهارجریب از مزرعه برای او ارسال شد. آزمایشگاه خاک اعلام کرده بود که خاک مورد آزمایش کمبود شدید آهک و فسفات و پتاسیم را نشان می دهد و دستورالعمل کاملی برای تصحیح خاک با افزایش این مواد ضمیمه کرده بود.
سایکس دستورالعمل آزمایشگاه را کنار گذاشت و بر طبق باور خود ابتدا زمین را کاملا شیار دار کرد و بدون استفاده از مواد شیمیایی در آن جو دوسر کاشت و در مقابل حیرت همسایگانش از هر جریب زمین نود و دو بو شل جو برداشت کرد. دومین کشت او گندم بود که با موفقیت محصول داد. در سراسر تابستان بعد او خاک را برگرداند و دوباره نمونه ای از خاک را به آزمایشگاه برد. آزمایشگاه اعلام کرد که خاک فقط کمبود فسفات دارد و آهک و پتاسیم آن تأمین شده است.
سایکس مجددا زمین را شخم زد و خاک را زیر و رو کرد و این بار کشت مجدد گندم او بهتر از بار قبل شد. البته می دانست که طبق نظر کشاورزی کلاسیک خاکی که کمبود پتاسیم داشته باشد برای کشت غلات مناسب نیست. روش اصلی او بر شخم عمیق مبتنی بود.
در این روش، خاک تا عمق چند ده سانتی متر شخم می خورد، و برگردانده می شد و خاک های کم مصرف عمق، عملا در مقابل هوا قرار می گرفت. مؤسسه ای که شخم زمین او را به عهده داشت در مقابل دستورالعمل او اظهار داشت: من حدود نیم قرن است که کارم شخم زدن زمین کشاورزان است، ولی هرگز این چنین ابزاری به کار نبردم و از من خواسته نشده بود که زمین را تا این عمق شخم بزنم و برگردانم.
سایکس زمین خود را با کود سبز شبدر و چاودار تقویت کرد و در آن گندم کاشت. همین زمین در بهار سال بعد در هر چين، نیم تن یونجه خشک داد. سایکس خاک را مجددا بر گرداند و به زیر کشت جو سیاه برد و از هر جریب بیش از یکصد بوشل محصول برداشت. سومین آزمایش خاک نشان داد که مواد شیمیایی خاک متعادل شده و اثری از کمبودهای قبلی در آن مشاهده نمی شود.
سایکس تجارب خود را در مقاله ای تحت عنوان (کشاورزی سود ده با استفاده از کود طبیعی) شرح داد و در آن نتیجه گیری کرد که موفق شده با این روش و بدون استفاده از سموم، دام سالم و گیاه بدون آفت پرورش دهد. او توانسته از یک گونه بذر گندم، جو و جو سیاه تولیدی خود شش سال متوالی کشت کند در حالی که سایر کشاورزان مجبورند هر سال کشت خود را عوض کنند.
دستاورد دیگر سایکس این بود که توانست با بهسازی طبیعی خاک از وابستگی خود به تهیه بذر جدید برای کشت سال بعد بکاهد و با افزودن خاک مناسب، عملا کمی تولید را برطرف کند. او بر اساس همین اندیشه به اتفاق خانم بالفور و دیگران (انجمن خاک) را تشکیل داد. هدف این انجمن درک رابطه حیاتی خاک با گیاه و حیوان و انسان تعيين شد. فلسفه بزرگ انجمن این است که نباید با به کارگیری هر گونه مواد، کیفیت مواد غذایی را فدای کمیت کرد. انجمن خاک یک کار تحقیقاتی عملی را در یک قطعه زمین اهدایی در سافولک به دست گرفت.
مسئولین آن، چنین اظهار داشتند: بشریت از اختراع بمب اتم به شدت وحشت کرده، ولی ویرانی تدریجی همه جانبه خاک که زندگی انسان بدان وابسته است دچار کم توجهی و فراموشی می شود. مردم بلا را فقط در جنگ و مصیبت می دانند. تخریب و مسموم سازی خاک به ظاهر با انگیزه به دست آوردن درآمد بیشتر و سریعتر صورت می گیرد، ولی عمدتا نتیجه غفلت است. بسیاری از دانشمندان و متخصصان کشاورزی اکنون دریافته اند که دانش آنها درباره پدیده های طبیعی که منجر به باروری خاک می شود کافی نیست.
آنها متوجه شده اند که تنها بخشی از این پدیده ها به وسیله شیمی کشاورزی قابل توضيح است و برخورد با خاک بدون در نظر گرفتن مواد آلی و فقط از دریچه علم خاک شناسی مانند علم مکانیک جزمی قرن نوزدهم، یک علم مرده است و باید در آن تجدید نظر شود. به کارگیری لغت مرده برای سیستمی که در آن فاکتور اصلی یعنی (حیات) فراموش شده مناسبت خاص دارد.
مدت کوتاهی قبل از تشکیل انجمن خاک در انگلستان یک ناشر مجله بهداشتی در پنسیلوانیا به نام رودیل که با کارهای آقای هوارد آشنا شده بود نوشت: من از برخورد با این حقایق یکه خوردم. در حقیقت اصطلاح یکه خوردن کافی نیست. روشی که برای تهیه مواد خوردنی به کار می رود و به طور حتم بلایی است که بر سر ارزش غذایی آن می آورد. در مجلات بهداشتی، من ندیده ام که این حقایق منعکس شده باشد. فیزیکدانان و متخصصان تغذیه هر چیزی را که ظاهر هویج داشته باشد هویج می دانند.
آقای رودیل در سال ۱۹۴۲ در پنسیلوانیا برای خود یک مزرعه اختصاصی خریده و دست به انتشار آثار سر آلبرت هوارد زد و کتاب او را به نام وصیت نامه ای درباره کشاورزی به چاپ رساند. یک ژورنال به نام (کشاورزی و باغداری با مواد آلی) منتشر کرد که امروز پس از سی سال تیراژ آن حدود ۸۵۰۰۰۰ است. مجله دیگری به نام (پیشگیری انتشار داد که هدف آن نشان دادن ارتباط سلامت و اغذیه تهیه شده با سیستم استفاده از مواد آلی به مردم است.
این مجله در حال حاضر یک میلیون خواننده دارد که به طور مداوم دلواپس کیفیت مواد خوردنی به دست آمده از کشاورزی شیمیایی – صنعتی است. حملات تند و همه جانبه آقای رودیل برای سالم سازی تغذیه منجر به دخالت کمیسیون تجارت ایالات متحده شد، به طوری که از انتشار کتاب (سلامت نما)ی او جلوگیری به عمل آمد. در این کتاب او تبلیغ کرده بود که می تواند یک انسان متوسط الحال را کمک کند که از بسیاری از بیماریهای مهلک در امان بماند.
برای مطالعه ادامه مطالب اینجا کلید کنید…