آزمایشاتی که بعد روی سفال، سنگ و استخوان های کشف شده از منطقه آکامبر و در مکزیک انجام شد نشان داد که ماده می تواند انرژی های بدخواهانه را در خود ذخیره کند و حتی تا هزاران سال آن را در خود نگه دارد. پروفسور چارلز در گزارش دستنویس خود از بیش از سه هزار ابزار کشف شده باستانی در مکزیکو نام می برد که هیچ گونه ارتباطی با فرهنگ های باستانی محل اکتشاف در آن کشور ندارد بلکه به فرهنگ بعضی اقوام سرخ پوست نیمکره غربی، جنوب اقیانوس اطلس و آفریقا نزدیکتر است.
در تحقیقاتی که با حمایت بنیاد آرتوریانگ به عمل آمد ابتدا بعضی از آثار باستانی یافت شده را که طرح آن غیر طبیعی تر و شرورانه تر به نظر می رسید انتخاب کردند.
سپس هر یک از این قطعات را با یک موش زنده، در قفس معین قرار دادند. به تدریج دم سیاه شد و به کلی از بدن جدا شد و در مواردی حتی پس از همجواری، یک شب به مرگ موش منجر شد. ظاهرا نوعی انرژی مضر در این اجسام وجود دارد که به اصطلاح در جادوی سیاه و اجسام مورد استفاده آن هست و در این جا باعث مرگ موش می شود. وقتی اعمال نیروهای ذهنی بتواند روی حیات تأثیر منفی و مخرب داشته باشد در مقابل می تواند تأثیر سازنده نیز داشته باشد.
این امر البته با مطالعه تأثیر انرژی های موجی به اثبات رسیده. پروفسور ویلیام تیلر در مقاله منحصر به فردی که تحت عنوان (امواج رادیویی و فیزیک) ارائه نمود و از طرف آکادمی فراروانشناسی و پزشکی به چاپ رسید مدلی ارائه نمود که طرز کار و عمل و اثر نیروهای ذهنی را معرفی کرد.
این شخص خود رئیس بخش مصالح و مواد در دانشگاه معروف استانفورد است و ضمن بیش از یک سال ماندن در انگلستان و صرف وقت در آزمایشگاههای دلاوار روی امواج رادیویی موفق به کشف فوق گردید. او در این مقاله می نویسد: نکته اصلی در این است که هر موجود زنده یا هر جسم در میدان معینی از امواج، انرژی هایی را پخش و یا جذب می کند که مشخصات معين هندسی و فرکانسی از خود نشان می دهد. این میدان نیرو در اطراف هر جسم جاندار یا به اصطلاح بی جان وجود دارد.
یک الکترون منال خوبی است که به علت ارتعاش قطب های الکتریکی و لرزش حرارتی، به طور دائم الكترومانید تیک منتشر می کند. هر قدر جسم پیچیده تر باشد به همان صورت فرم امواج آن پیچیده تر است. جاندارانی مانند انسان طیف پیچیده ای از امواج تولید میکنند که هر بخش از آن مربوط به تک تک اعضای او است.
آقای تیلر اضافه میکند چنانچه میلیونها سلول جدیدی که هر روزه در بدن ما پا به عرصه حیات می گذارند شروع حیات آنها در میدان دو قطبی روند رادیویی باشد رشد آنها به صورت سالمتری خواهد بود. این اتفاق باعث می شود که ناراحتی ها و نارسایی ها ضعیف تر و کمتر شود و چنانچه این امر ادامه یابد اعضای سالمتری را قالب ریزی می کند و به تدریج به بهبود و شفا می انجامد.
آقای تیلر با اشاره به فلسفه یوگای هند، چنین نتیجه گیری میکند که انسان متشکل از هفت مجموعه است که هر کدام از مواد معینی تشکیل شده و از قوانین مخصوص به خود تبعیت میکند. مجموعه اول همان بدن فیزیکی است که ما آن را جسم مینامیم. مجموعه دوم بدن اثیری است که در فرهنگ شوروی بیوپلاسما نامیده می شود. مجموعه سوم بدن کیهانی یا احساسی است و سه بخش مجزای دیگر که دارای قابلیت درک و ارتباط مستقیم است به ترتیب بدن خردی، بدن روحی، بدن روحانی و بالاخره روح خالص یا بدن ایزدی است.
تیلر می گوید: این طور استنباط می شود که این مواد در همه جای طبیعت وجود دارد و بر وجود انسان نیز وارد می شود. همه این مواد حتی در یک اتم وجود دارد و از همان طریق در سازمان هر چیز یا بدن انسان وارد می شود. تیلر می گوید اگر هفت ورق شفاف با رنگهای مختلف را که هر کدام از آنها دارای شبکه مخصوص به خود است در نظر بگیریم و روی هم قرار دهیم آنگاه می توان مدلی از ساختار و تشکیل مواد مختلف موجود در.
مجموعه وجود انسان را دید. با آنکه میدان های متفاوت انرژی تغییرات کمی در یکدیگر ایجاد می کنند با دخالت انرژی ذهن می توان تأثیر آنها بر یکدیگر را بالا برد.
تیلر خاطرنشان می کند که هفت مرکز غددی یا مرکز عصبی بدن فیزیکی شامل غدد گانه زا، ليديج، فوق کلیوی، غدد تیموس، تیروئید، صنوبری، هیپوفیز، به وسیله جریان حیات در بدن پلاسمایی به هم متصل می شوند. از همین هفت نقطه در فلسفه هند و با نام پنج مرکز نیرو یا چاکراه نام برده شده که روی مدارهای حساس طب سوزنی چین قرار دارد و با آنکه چینی ها قرنها از آن استفاده کرده اند علم ما اخیرا با کمک اندازه گیری های الکترونیکی دقیق به ارتباط و اهمیت آنها واقف شده.
تیلر نتیجه می گیرد که: برای رساندن بدن فیزیکی به حداکثر توان باید سیستم مشترک بدنهای فیزیکی – اثیری را طوری مرتب کنیم که جریان انرژی های محیط را به بدن فیزیکی سرازیر کنیم. این امر باید یک هدف زندگی باشد و یکی از دلایل انتخاب این هدف این است که بتوانیم از انرژی های روحی و شفادهندگی استفاده کنیم. این هفت مرکز عصبی به نام هفت مركز مقدس بدن خوانده شده و از همین نقاط است که انرژی های مخصوص به هر یک با محیط و کیهان مبادله می شود.
تیلر برای روشن کردن مطلب، شبکه غده تیموس را عنوان می کند که مرکز کنترل شدت عشق در کلیه طیف ها است. چنانچه یک موجود از این مرکز خود بیامی صادر کند انرژی حاصله در تمامی کیهان منتشر خواهد شد و به موجودات دیگر خواهد رسید. پیام ارسالی، شبکه های مناسب را تحریک و تهییج و در آنها حرکات بیولوژیکی ایجاد خواهد کرد. چنانچه یکی از موجودات تحریک شده،
پیام هم فاز پس بفرستد، آنگاه می تواند ارتباط آگاهی عشقی بین آنها برقرار شود. به نظر آقای تیلر اغلب ما انسانها در ارسال پیام های عشقی آن قدر محدود هستیم و محدود عمل می کنیم که اثر آن تنها به چند موجود نزدیک ما می رسد و نه بیشتر.
در مقابل، وقتی موجودی بتواند پیام قوی روی امواج متنوع و وسیع به فضا بفرستد آنگاه موجودات بسیار زیادی می توانند آن را دریافت کنند و از آن تغذیه کنند. این اظهار آقای تیلر با ایده آقای دانیل رکسفورد تطبيق می کند که می گوید: پیام های نوعدوستانه دارای قدرت بیشتر و فرکانس وسیعتر از پیام های فردی و خودپرستانه است. این نظریه آقای تیلر در عین حال آخرین دستاورد عنوان شده آقای مارسل فوگل را تداعی می کند که: اندیشه یک عمل خلاق است،
همان چیزی که ما به خاطر آن اینجا هستیم، که خلق کنیم، که خودمان را به وسیله اندیشه به داخل هستی بیاوریم. ممکن است سؤال شود چگونه می توان با یک روش ساده اندیشه را دید و آن را اندازه گیری کرد؟ جواب ساده است؛ به وسیله یک گیاه. وقتی پیام عشقی منتشر می کنیم، انرژی اندیشه مان را آزاد می کنیم. اولین رسالت انسان عشق است.
محقق دیگری که انرژی ذهنی را در دست بررسی دارد یک عصب شناس و متخصص پزشکی الکترونیکی به نام دکتر آندریجا بوهاریش است که حاصل تکان دهنده قسمتی از تحقیقات خود را در این زمینه منتشر کرده که بایستی منتظر عکس العمل دانشمندان علوم عقلی، روانشناسان و متخصصان شد.
این شخص اخیرا نیروی روحی جدیدی در یوری گلر مشهور کشف کرده. چنان که قبلا نیز اشاره شد این شخص قادر است با نیروی ذهنی خود تعادل خارجی و داخلی مواد و اجسام را دچار دگرگونی کند. وی نمایشات بسیاری زیر نظر و کنترل متخصصین فیزیک و سایر علوم در تلویزیون های اروپا انجام داده و میلیون ها تماشاگر را در مقابل عمليات هنوز غیر قابل تحليل خود متحیر کرده است. بوهاریش یک دهه قبل از انتشار کتاب (قارج مقدس) و معرفی گیاهان توهم زا مانند تاتوره،
و از ماری جوانا تا LSD و کتاب (فراتر از تله پاتی) و معرفی مستقیم انتقال فکر از مغز یک انسان به انسان دیگر و در حالی که دانشمندان و مسؤلین وقت این امور را هنوز دیوانگی و خیالات مینامند توان فراحسی یوری گلر جوان را به صورت توان روانی جدید بیان کرد.
در آزمایشات وی آقای یوری گلر بدون هرگونه خطا وجود یک گلوله فلزی و یا آب را در تعداد ده قوطی دربسته و مشابه بدون لمس آنها تشخیص داد، مواد جامد را از فاصله و بدون به کار گرفتن هرگونه ابزار قابل تشخیص یا شناخته شده به وسیله علوم فیزیکی، جابجا کرد.
وسایل فلزی مانند یک سکه نقره مکزیکی و غیره را از فاصله دور خم کرد، ساعت های معیوب را با نگاه تعمیر و راه اندازی کرد. پیچ گوشتی ساعت سازان را که از آلیاژ مخصوصی ساخته شده از موضعی ذوب و خم کرد و حتی توانست بعضی وسایل را از محلشان محو و دوباره ظاهر کند و بالاخره روی نوار مغناطیسی ضبط صوت و تصویر اثر بگذارد. آقای پوهاریش بعد تشکیلاتی با عضویت دانشمندان برجسته جهان به وجود آورد که تحت کنترل دقیق علمی توانایی های فراحسی یوری گلر و هزاران فرد دیگر را که توانهای غریبه ذاتی شان به ظهور رسیده بررسی کنند.
یک گروه دانشمند نظری، زیر نظر دکتر ادوارد باستین در دانشگاه کمبریج انگلستان تشکیل شده تا تجربیات فراحسی را بر اساس اصول فیزیک در قالب ریاضی بررسی کنند. این شخص عضو انجمن فلاسفه پی فانی است و در ارائه و تدوین جدید ترین نکات در فیزیک کوانتوم نقش مشخص و برجسته ای دارد.
موضوع کار این گروه بررسی این است که چگونه یک سکه ناپدید می شود؟ چگونه فضایی با اصولا فقدان فضا در این پدیده دخالت دارد؟ چه نوع عاملی در عملیات غیب شدن و ظهور دوباره اشیاء در این امر دخالت دارد؟ آقای پوهاریش در یک گفتگو با آقای کانی بست که مقاله ای با عنوان (گیر) نوشت چنین گفته: سعی ما بر این است مدلی تهیه کنیم که نشان بدهد چگونه اتم های مواد از یکدیگر پراکنده می شوند. ما تئوری انهدام مواد و مصالح و نظایر آن را در میکرو فیزیک می شناسیم ولی هیچ گونه تئوری وجود ندارد که این پدیده را در ماکرو فیزیک شرح دهد.
چگونه است که ذرات اتم جسم ناگهان از یکدیگر پراکنده می شود و یا شاید هم تحت فشار بسیار زیاد آن قدر کوچک می شود که دیده نمی شود و سپس چگونه از این انتقالات بازمی گردد و فرم اولیه خود را به دست می آورد؟ توان یوری گلر به اثر گذاری روی اشیاء محدود نمی شود.
او در یک نمایش در حضور شاهدان متعدد دست خود را برای زمانی کمی بیشتر از پانزده ثانیه روی یک غنچه ناشکفته گل رز گذاشت. وقتی او دست خود را از روی غنچه دور کرد غنچه به یک گل زیبا و درخشان تغییر یافته بود. آقای کانی بست در مورد گلر اظهار نظر بسیار خوبی داشت: فیزیک علم دقیقی است و اصول محکمی دارد. با وجود این یوری گلر قادر است در علوم روز رخنه و شکاف هایی ایجاد کند که برای چیدن یک رز از آن کافی باشد.
————————————————-
۱- فردی که علوم را به زانو در می آورد.
گلر فیزیک را به زانو در می آورد و آن را مجبور میکند که توان های فراحسی ذهن را به حساب بیاورد. هنوز نمی دانیم تغییراتی که باید در اصول و قوانین ایجاد شود تا چه حد است ولی این شیهه مطرح است که اگر مشاهده و ثبت مقادير و اعداد در آزمایشگاه تابع خواست و ذهن تکنسین آزمایشگر باشد و اگر حضور یک آزمایشگر با تجربه روی رفتار ذرات بنیادی اتم تأثیر بگذارد چگونه می توان دریافت که بشر با دانسته های به ظاهر علمی خود در چه وضعیتی قرار دارد؟
آقای نیکلا تسلا دانشمند، نابغه، مخترع و مبتکر در روزهای نزدیک به پایان زندگی خود این طور گفته: روزی که علم شروع به بررسی پدیده های غیر فیزیکی کند آنگاه در مدت یک دهه خیلی بیش از همه قرون گذشته پیشرفت خواهد داشت.
احتمالا چنین دهه ای اینک آغاز شده است.
فایندهورن و باغ عدن
فایندهورن ناحیه ای است در شمال اسکاتلند که در یکی از نقاط متروک آن بزرگترین ارتباط با گیاه اخیرا به واقعیت رسیده. در یک قطعه زمین شوره زار ماسه ای که فقط بوته های صحرایی در نزدیکی آن دیده می شده یک خانواده کوچک پا گرفته که ممکن است به یک هسته انسانی درخشان تبدیل شود. این نقطه به فاصله حدود ۵ کیلومتر از باروهای قلعه مورای و کلاغهای همیشه در حال غارغار آن قرار دارد و در شمال آن خارستانی است که از قرار، طبق افسانه های محلی سه جادوگر به مکبثت خبر دادند که به زودی خان و بزرگ مناطق گاودیس و گاودر خواهد شد.
مردی به نام پیتر کادی با رفتار آرام و متین خود که سابقا هتل دار بوده و زمانی مسافتی حدود ۳۲۰۰ کیلومتر از کشمیر تا تبت در هیمالیا را پیاده پیموده تصميم می گیرد به اتفاق زن و سه فرزندش در این منطقه متروکه خارزار و پر از قوطی خالی اغذيه و بطری شکسته و زباله سکنی کند. او با قد بلند و چهره ای گلگون و رفتار آرام یک انگلیسی،
از جوانی پیرو این مکتب بوده که باید زیبایی و صفا را به زمین باز گرداند. این شخص به حسب وظیفه وجدانی یا آن طور که خود می گوید به دستور یک نیروی بزرگ خلاق که از طرف همسر فرابین او خانم آیلین به او ابلاغ شد تا در یک روز برفی ماه نوامبر ۱۹۶۲ محل قبلی خود را ترک کرده و به این منطقه بیاید. خانم دیگری به نام دوروتی مکلین نیز که در وزارت امور خارجه کانادا فعالیت داشته و علاقه مند به مطالعه صوفی گری بوده از شغل خود استعفا کرده و برای تجربه زندگی مرتبط با طبیعت به آنها ملحق شده است.
مدتی طول کشید تا خانواده کادی تصمیم بگیرند به طور داوطلبانه زندگی راحت و آرام شهری را ترک کنند و با پشت کردن به مظاهر رفاه و زندگی مادی با تمرین طولانی مدت برای زندگی در این نقطه متروک و دور افتاده آماده شوند. در این مدت آنها از همه متعلقات و خواسته ها چشم پوشیدند و به بودن جدیدی که خودشان آن را (عشق و قدرت نامتناهی) می نامند پا بگذارند.
آنها این زندگی را در زندگی جسمانی و روحانی بعضی پیشروان در گذشته مکتب مورد نظر خود مانند دکتر سالیوان و آرولوس و سنت جر ماین یا استادان پرتو هفتم یافته بودند. خانواده کادی گاه گاهی که با ماشین از جاده کنار این منطقه می گذشتند انبوهی از خانه های موقت چرخدار (کارا وان) را با جمعیت قابل توجهی دیده بودند. محل کاروانها به نام پارک کاروان های فایندهورن نامیده می شد.
آنها در تصمیم اولیه خود قصد داشتند در داخل این گروه زندگی کنند ولی مطابق برنامه جدید یک کاراوان نیمه شکسته چرخدار را به محل توصیه شده کشاندند تا از آن به عنوان خانه استفاده کنند. محل جدید در فاصله کمی از پارک کاروان ها قرار داشت و عملا چاله ای به مساحت کمتر از نیم ایکر بود با زمین قلوه سنگی و ماسه ای در ساحل، که بوته های پراکنده ساحلی و علفهای هرز از پاشیده شدن آن در مقابل طوفان جلوگیری می کرد. در کنار ماسه، نواری از چند درخت ريزة کاج ساحلی روییده بود و سایه کوچکی را تشکیل می داد.
نزدیکی زمستان منظره بدی را مجسم می کرد بنابراین کادیها مصمم شدند دست به کار شوند. آنها شیوه راهب ها را که خانه خود را سنگ به سنگ با دست خود و با عشق بنا میکنند و با هر عمل روشنایی دل به آن می دهند انتخاب کردند. ابتدا به بازسازی کامل کاراوان پرداختند. از سر تا پای آن را تعمیر کردند، وسایل داخل آن را برق انداختند و به قول خودشان با فرو ریختن انرژی مثبت عشق در خانه، انرژی های منفی زندگی مادی و سازندگان پول دوست را که در اجزاء کاراوان جایگیر شده بود خنثی ساختند.
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…