پاراسلوس هم گفته بود، تداوم در مطالعه و ممارست در هستی به درک بیشتر سادگی وجود و موجودات می انجامد و به پزشکان توصیه کرده که بیش از پیش مسائل روحی و روانی را در نظر بگیرند تا احساس آنها برای درک انرژی نباتات تقویت شود. در تابستان ۱۹۳۰ آقای باخ تجربه سودمند خود را به دنبال گل های وحشی در کوهستان ها و دشتهای ایالت ويلز انگلستان آغاز کرد.
او مطمئن شده بود که رمز شفای امراض غیر عادی جسم و روان انسان هر دو در گیاهان وحشی خفته است. او هم مانند آقای پاراسلوس عقیده داشت که علت اولیه و ریشه ای امراض جسمی یک عامل فیزیکی نیست، بلکه در حالات و دوران های ناراحتی ذهنی است که آرامش و شعف عادی انسان را بر هم می زند و در صورت ادامه یافتن ناراحتی و تشویش باعث ناراحتی و مریضی اعضا و یاخته های بدن شده و سلامت انسان را مختل می کند.
آقای باخ مانند پاراسلوس عقیده داشت که هر موجود زنده دارای تایش است و مانند سیمونتون دریافت، گیاهانی که دارای تایش بالاتر از انسان باشند می توانند ارتعاشات تضعیف شده انسان را تقویت کنند. او به این نتیجه رسید که گیاه می تواند در بدن انسان باعث طبیعی شدن ارتعاش و در نتیجه رفع فشارهای روحی بشود که حاصل آن پاک شدن جسم و روح و شفاگیری است و نام این خاصیت را درمان گیاهی گذاشت.
با این خاصیت گیاه را با اثر یک موسیقی مناسب، با یک تابلوی زیبا، یا هر عامل مؤثر دلربای دیگری تشبیه کرده و می گوید اینها به هیچ وجه به مرض حمله نمی کنند، بلکه بدن را سرشار از انرژی تابشی میکنند که حضور آن باعث ذوب و محو شدن مرض می شود، همان طوری که تابش آفتاب، برفها را ذوب میکند. نویسندگان کتاب (بیری و سلامت ذهن) که هر دو پزشک هستند اخیرا به اتحاد شوروی دعوت شدند.
آنها در سواحل دریای سیاه در شهر شوشی از چندین استراحتگاه سالمندان بازدید کردند که در آنها افراد مسن با ناراحتی ها و امراض مختلف بدن استفاده از داروهای روز تحت مداوا بودند. این افراد به وسیله حضور در گلخانه و جذب اثر تابش گیاهان معالجه می شدند.
آنها روزانه چندین دقیقه به استنشاق عطر گل های مخصوصی مشغول می شدند و در اطاق استراحتشان موسیقی و یا صدای ضبط شده امواج دریا پخش می شد. آقای باخ می گوید: اصل این است که شخص تصور ذهنی اش را درباره بیماری تغییر دهد و عمل ارتعاش زیبای سلامت فقط کمک به او برای دسترسی به بهبودی است.
او به تجربه دریافت که ترس دراز مدت ارتعاش تابشی شخص را تا آن حد مختل می کند که مقاومت او در برابر امراض از بین می رود و دستخوش هر گونه بیماری می شود. او جمله جالبی دارد: چیزی به نام بیماری وجود ندارد، بلکه شخص مريض وجود دارد.
با آنکه باخ مطمئن بود که گیاهانی با خواص مناسب در میان گل های طبیعی یافت می شود او خود برای یافتن مؤثر ترین آنها که فقط حالت مسکن نداشته باشد و باعث برقراری مجدد سلامت جسم و ذهن شود راه دشت و کوهستان را پیش گرفت. اولین گیاهی که تحت بررسی قرار داد دارای گل طلایی رنگی بود و در کنار جاده های انگلستان به وفور می رویید.
او کشف کرد که دم کرده این گیاه اثر درمانی فوق العاده ای در برابر تشویش و نگرانی دارد. تشویشی که اغلب در نهان انسان و در پشت ظاهر آرام وی می ماند و باعث فرسودگی تدریجی موضعی یا کلی وی می شود. پس از آن گیاه کاسنی را مورد بررسی قرار داد و دریافت که آرامش بخش است و برای درمان دلهره بسیار مناسب است.
بهترین دارویی که برای مبارزه با ترس پیدا کرد اکسیر گیاه راکرز است. آقای باخ با پیشرفت مرتب در شناخت ارزش دارویی گیاه احساس کرد که به مرحله کشف و معرفی یک سیستم کامل دارویی رسیده. او در مسافرتی به استان ولش دو گیاه زیبای دیگر کوهستانی یکی با گل هایی به رنگ ارغوانی روشن و دیگری به رنگ طلایی یافت و هر دو را به کلکسیون دارویی خود اضافه کرد.
او در طی چند ماه اقامت در ایالت ويلز متوجه شد که حواسش تقویت می شود و سرعت می گیرد. حس لامسه او به اندازه ای کامل شد که با لمس گیاهان می توانست ارتعاش حیاتی آنها را درک کند. او هم مثل پاراسلوس یک برگ گل را در دست می گرفت و یا روی زبان خود قرار می داد و به این ترتیب اثر آن روی بدن خود و متعاقبا خواص آن را تشخیص می داد. بعضی از گیاهان تأثیر فوری روی ذهن یا بدن او می گذاشتند، بعضی دیگر در او ایجاد درد می کردند، یا حالت استفراغ به وجود می آوردند.
به طور غریزی احساس کرد که بهترین گیاهان آنهایی هستند که در اواسط سال یعنی وقتی که روزها بلند و آفتاب درخشان است گل می دهند. او از میان گیاهان وحشی کامل ترین و زیباترین را برای بررسی انتخاب می کرد، گیاهی که گل کامل و خوشرنگ و زیبا داشته باشد و به طور انبوه روییده باشد.
احتمالا باخ جایی خوانده بود که قبل از او پاراسلوس قطرات شبنم را جمع آوری می کرده و عقیده داشته که هر ذره شبنم حاوی خواص کامل گیاهی مربوط به خود است که به نوبه خود از امواج اجرام سماوی دریافت داشته و یا احتمالا خود مستقیما این موضوع را کشف کرده است.
در هر حال یک روز صبح در حالی که در مزرعه پوشیده از شبنم خود قدم می زد، ناگهان به خاطرش افتاد که هر قطره شبنم قسمتی از خواص گیاه را در خود دارد و این خواص به وسیله تابش آفتاب از درون قطره شبنم به گیاه از آن استخراج می شود و به تدریج قطره شبنم را پر از انرژی می کند. شبنم برداشته شده از گیاه دارویی بنابراین می تواند تمام خواص درمانی آن گیاه را در خود داشته باشد.
او درست در لحظاتی قبل از آنکه شبنم به وسیله آفتاب تبخیر و برچیده شود از انواع گیاهان قطرات شبنم را جمع آوری و شخصا آزمایش کرد. همچنین نمونه های دیگری از شینم گیاهانی که تحت تابش آفتاب قرار نداشت جمع آوری و همه نمونه ها را در شیشه های کوچک ذخیره کرد.
با آنکه بسیاری از گیاهان خواص مورد نظر او را نداشتند همه نمونه های شبنم دارای نوعی خاصیت بود و مشخص بود که آفتاب در استخراج و انتقال انرژی به آن نقش مهمی دارد. چون جمع آوری شبنم به مقدار زیاد که ارزش درمانی داشته باشد وقت زیادی می خواست لذا او به فکر دیگری افتاد. باخ چند گل از گیاه چید و آن را به مدت چند ساعت در داخل یک ظرف شیشه ای پر از آب تمیز در مجاورت گیاه در آفتاب قرار داد. با خوشحالی مشاهده کرد که آب دارای ارتعاش گياه شد و مقدار انرژی آن نیز قابل توجه است.
او برای نتیجه بهتر، آزمایش خود را در یک روز آفتابی و گرم انجام داد. وی سه بطری گشاد و پر از آب تمیز را در کنار گیاهان شکوفه دار قرار داد و چند گل از بهترین نمونه ها چید و روی سطح آب قرار داد. برای برداشتن گلها از آب از دو ساقه گیاه استفاده کرد تا هیچ گونه آلودگی دست در عملیات مداخله نداشته باشد. آنگاه مایع درمانی را با کمک لوله مخصوص به داخل شیشه دارویی منتقل کرد.
نیمی از شیشه را با مایع و نیم دیگر را با براندی پر کرد. مخلوط درمانی او آماده مصرف بود. قبل از جمع آوری بعدی شیشه و لوله مخصوص هر دو منهدم می شد و از وسایل نو و دست نخورده استفاده می کرد. باخ روی هم رفته سی و هشت نوع مایع درمانی تهیه کرد و خواص و موارد مصرف هر یک را در یک کتاب راهنما بیان کرد. هزاران مصرف کننده در سراسر انگلستان و جهان مایع درمانی او را تأیید کردند،
و هزاران مریض هنوز در سراسر جهان وابسته به اکسیر گیاه او هستند تا بیماری هایشان معالجه شود. همزمان با باخ یک گیاه پزشک فرانسوی به نام موریس ماساگ تجربیات موفق و مشابهی انجام داد. این شخص که معالجاتش شامل رئیس جمهور فرانسه ادوارد هریوت و هنرپیشه معروف جین کاکتا نیز شد، اصول گیاه درمانی را به طور خانوادگی از پدرش که از کودکی او را برای جمع آوری گیاه به صحرا و کوهستان می برد، دریافت کرد.
در میان افراد معمولی که به وسیله او معالجه شدند یک دختر زیبا با بازوی خشک شده و یک بچه دوازده ساله است که توان تکلم نداشته. روش او در معالجه چنان بود که مریض را وادار می کرد تا حد امکان از خیسانده یا جوشانده گیاه دارویی مصرف کند. وی بارها به اتهام پزشک غیر مجاز به محاکمه کشیده شد، ولی هر بار به شدت به مبارزه برخاست و ادعا کرد که نمی تواند هزاران مریض و مراجعه کننده را نا امید کند و از کمک به آنان سر باز زند.
شرح زندگی و معالجات او همراه با مقداری لطيفه مربوط به برخورد با شخصیت های جهانی در سه کتاب به قلم خود او منتشر شده و از پرفروش ترین کتاب هاست که گیاه درمانی را تشریح می کند. یک مرد گونه سرخ اسکاتلندی به نام مک اینس از اهالی تپه زارها تاین قادر بود که با چشم بسته دست خود را روی یک گل وحشی بگذارد و از درک مستقیم ارتعاشی آن، اولا نوع گیاه را تعیین کند و سپس خاصیت درمانی آن را بگوید.
این شخص طی سی سال اقامت در هندوستان و کار مستقل احساس خود را تا آن حد تقویت کرد که عملا نشان داد گیاه نه فقط ارتعاشی ساطع میکند که به وسیله انسان قابل درک و جذب است، بلکه خود نیز نسبت به ارتعاش انسان حساس است. او اولین بار این خواص را در بازدیدی از انستیتوی چاندرابوز دریافت در مقابل در ورودی انستیتوی چاندرا بوز یک درخت بزرگ قرار دارد.
از بازدید کنندگان خواسته می شود که یک برگ از آن را بچینند و با دست خود روی یکی از دستگاههای پیچیده چاندرا قرار دهند.
دستگاه، ارتعاش معرفی شده به وسیله برگ را به صورت ترسیمی ثبت می کند و نشان می دهد. سپس از بازدید کننده خواسته می شود که مح دست خود را روی دستگاه قرار دهد و آنگاه یک فرم کاملا مشابه روی دستگاه نشان داده می شود. این آزمایش برای نشان دادن این خاصیت است که گیاه با سرعت، ارتعاش انسان را می گیرد و با دقت به دستگاه منتقل می کند. مک اینس می گوید:
ارتعاش انسان و گیاه بازتاب ارتعاشی است که از او عبور کرده و پس از تعدیل و تغییر دوباره ساطع می شود. این بازتاب تعدیلی در همه هستی و در کوچکترین ذرات آن وجود دارد. همه چیز ارتعاشاتی ساطع میکند که بعضی به صورت صدا، رنگ، شکل، حرکت، بو، حرارت، آگاهی و غیره احساس می شود. ارتعاش بعضی گیاهان دایره وار است، بعضی در ابتدا نزولی و سپس صعودی است، بعضی از چپ به راست و بعضی از راست به چپ است ولی هر گونه ای از گیاه همیشه ارتعاش مشابه دارد.
ارتعاش گیاه پس از انتقال به آب برای مدت زیادی در آن باقی می ماند. او نمونه های مایعی در اختیار دارد که پس از بیست سال هنوز کاملا فعال است. قویترین ارتعاش وقتی به آب منتقل می شود که گل آن در بهترین حالت كمال باشد و بخصوص وقتی که این حالت همزمان با ماه کامل باشد. بهترین زمان برای تهیه مایع درمانی گل سرخ اواسط تابستان حدود بیست و یکم ماه مه و برای گیاه قاصدک در حدود عيد قيام مسیح است که ماه کامل باشد و وقتی شرایط مناسب باشد ارتعاش به فوریت انجام می شود.
او در حالی که لبهای آفتاب زده اش را با لبخندی می آراید می گوید: حتی می توان تغییر آب را در اثر انتقال ارتعاش به آن مشاهده کرد و این لحظه ترسناک و نفس گیری است که هرگز فراموش نخواهد شد. در لحظه انتقال ارتعاش گیاه به آب همه گیاهان از آن نوع تا فاصله زیاد از محل عملیات به شعف در می آیند و سریعتر و قویتر رشد می کنند: او مایع درمانی خود را به نام (نشاط گل ها) معرفی می کند.
او مایع مخصوص را برای درمان مخصوص تجویز نمی کند، بلکه عقیده دارد مایع درمانی روی ارتعاش دریافتی انسان و حیوان و خاک و غیره اثر می گذارد و به این ترتیب درجه حيات آنها را بالا می برد. وقتی درجه حیات بالا برده شود آنگاه مرض می رود و سلامتی بر قرار می شود. نسخه های مک اینس به صورت قطره خوراکی یا مرهم برای زخم و بریدگی و یا به صورت مایع برای اضافه کردن نشاط گلها به آب وان و حمام است. بارها به او توصیه شده که برای هر ناراحتی مناسبترین گیاه را تجویز کند،
ولی او این توصیه را رد کرده و می گوید: عامل اصلی همه امراض یکی است و در این راه است که یک معجون مرکب برای اعاده سلامت کلیه افراد تهیه کند. او در این راه تجربه بسیاری کسب کرده و می گوید: از چهل گونه مایع درمانی او قابل اختلاط با هم نیستند. بعضی اثر بعضی دیگر را خنی می کنند، بعضی اثر مخلوط را مختل میکنند و بعضی دیگر به کلی به ارتعاش موجود در مخلوط قبلی صدمه می زنند. او به دنبال آن است که بهترین ترکیب یا ترکیبات را بیابد تا منظور او را تأمین کند.
اندازه گیری ارزش درمانی مایعات مک اینس از طریق تجزیه و تحلیل شیمیایی ممکن نشده و ثبت ارتعاشات مورد ادعای او نیز به وسیله دستگاه های موجود در انگلستان امکان نیافته لذا مسئولین بهداشت انگلستان از طریق دادگاه او را مجبور کرده اند روی شیشه های داروی خود بنویسد (آب صد در صد خالص). مک اینس یک مخلوط مایع درمانی را برای همه ناراحتی ها معرفی میکند.
تجویز او برای تب گاو شیری در اسکاتلند، برای اسم یک مرد کالیفرنیایی، برای یک زن گزیده شده نیوزیلندی، برای رفع دل درد یک بچه، برای ایجاد نظم در یک کندوی به هم ریخته، برای بوته آفت زده توت فرنگی و یا مرغ خانگی که دانه سمی خورده باشد. یکی است.
او می گوید: پاشیدن مایع به خاک رشد باکتری آن را تسریع می کند ولی در زمین هایی که قبلا شیمی زده است، یا اثر خیلی دیر ظاهر می شود و یا اصولا اثری مشاهده نمی شود و دلیل آن نیز این است که خاک دچار فرسودگی دائمی و دراز مدت است. مک اینس ادعا می کند که مایع نشاط گلها انرژی تازه به خاک میدهد که امراض را خننی میکند و شپش و آفت را از بین می برد. در مدت شانزده سالی که از معرفی (نشاط گلها) به بازار می گذرد هزاران نامه به دست مک اینس رسیده که اثر آن را بر انواع امراض تأیید میکند.
در نتیجه تحقیق و تجربه، مک اینس به این جمع بندی رسیده که: وجود، به طور هماهنگ و روی هم رفته کامل خلق شده، ولی دخالت انسان در همه جا هماهنگی را به هم ریخته و می ریزد که حاصل آن ایجاد امراض فیزیکی در انسان و حیوان و گیاه است. انرژی هایی که از منشأ خلقت به موجودات می رسد با دخالت انسان تغییر فرم می دهد و هماهنگی را به هم می زند.
اگر هماهنگی طبیعت حفظ شود روزی خواهد رسید که گرگ و بره و شیر و آهو در کنار هم زندگی کنند. او مشاهدات خود در اوگاندا را شاهد می آورد که در غیر مواقع شکار و تغذیه حیوانات وحشی در کنار هم زندگی میکنند. مک اینس یکی دیگر از تجارب زندگی خود را در تأیید همزیستی موجودات به شرح زیر بیان می کند. او در زمان اقامتش در هندوستان به مدت پنج روز مهمان مهاراشی عارف بزرگ هند بود.
هر روز عصر که مهاراشی برای قدم زدن از اقامتگاه خود خارج می شده گاو و گوسفند و سگ و حیوانات دیگر با او همراه می شده اند. حیواناتی که در بند بوده اند و حتی آنهایی که تا فاصله نیم مایلی مسیر او بوده اند آنچنان برای رها شدن از بند و همراهی با او تقلا می کرده اند که زارعین مجبور به رها کردن آنها می شده اند. حیوانات اهلی مسیر به اضافه کودکان دهات اطراف با حیوانات جنگل و حتی انواع مارها به طور جمعی مهاراشی را در پیاده روی همراهی می کرده اند.
پرندگان ریز و درشت آسمان را پوشانده و به طور هماهنگ در اطراف مهاراشی پرواز می کرده اند. وقتی مهاراشی در پایان پیاده روی به کلبه خود باز می گشته حیوانات چرنده و پرنده و کودکان به آرامی متفرق می شده اند.
مک اینس در بیان این تجربه نظر می دهد که مایع نشاط بخش او می تواند به خاک و گیاه چنان قدرتی بدهد که مواد غذایی لازم را حتی برای حیوانات گوشتخواری چون شیر فراهم کند که پس از تغذیه با آرامش و رضایت در کنار بره دراز بکشد. مک این نظر می دهد که باید احساس انسانیت تا آنجا تقویت شود که شکار حیوان به عنوان یک ورزش متروک شود و از کشتار جمعی حیوانات برای تهیه گوشت خودداری شود.
با به دست آوردن غذای بهتر و آسانتر و در حد کافی انسان نیمه گرسنه و قحطی زده باید سیر شود و از گوشتخواری فاصله بگیرد و مصرف گوشت را که یک ماده نیمه مرده و بیماری زاست و تهیه آن الزاما آزار حیوانات را در بر دارد کنار بگذارد. به عبارت دیگر انسان باید سعی کند زمین را به صورت یک سیاره تعاون و همراهی در آورد. مک اینس می گوید: هستی یک خلقت کامل و اجزای آن وابسته به هم است. هر آنچه که یک جزء آن را متأثر کند نتیجتا اجزای دیگر را هم متأثر خواهد کرد.
وقتی انسان باعث لطمه و مریضی نوعی از حیات شود، متوجه خود او نیز خواهد شد. وقتی یک حیوان زنده به زیر تیغ تشریح کشیده می شود همه موجودات عذاب او را احساس می کنند. هر نتیجه ای که از عذاب حيوانات برای علم پزشکی به دست آید ممکن است از جهتی در مداوا مفید باشد ولی اثر آن و عواقب آن با شدت چندین برابر به حساب سایر موجودات گذاشته می شود و به صورتهای دیگر جزا خواهند شد.
وقتی میلیونها درخت و گیاه با انواع گیاه کش شیمیایی از بین برده می شود همه موجودات رنج و عذاب آن را دریافت خواهند کرد. همان طور که انسان از اثر کشته شدن انسان دیگری در جنگ و یا شکنجه یک زندانی دچار تکان می شود هر موجود دیگری هم از اثر عذاب یک خرگوش در دست انسان و یا زجر یک گیاه در اثر مواد شیمیایی دچار تکان می شود. همه هستی یکی است و وجود دارای وحدتی است با تأثیر متقابل.
هیدروپونیک ایران
HydroPonicIRAN.com
تلگرام و اینیستاگرام و توئیتر:
HydroPoniciR@
برای ادامه مطالب اینجا کلید کنید…